به سختی میتوان نتیجه گرفت که خوی و منش ایرانی امیدوارانه یا ناامیدوارانه است. در واقع، زندگی و تاریخ بشر و از جمله ایرانیان سرشار از دورههای امید و ناامیدی است. تلاش برای ارائه تبیینی علمی از امید چندان طولانی نیست. در واقع توصیه به امید یا اظهار ناامیدی در تجربه بشری قدمتی بسیار دارد، اما توجه به مفهوم امید و سازوکارهای فردی و اجتماعی آن تنها در دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. شاید امروز بیش از هر زمان دیگر توجه به امید، هم بهعنوان یک ویژگی روانشناختی و هم به مثابه پدیدهای جمعی و جامعهشناختی ضرورت یافته است. در این مقاله تلاش شده است، مفاهیم مهمی چون امید فردی (individual)، امید جمعی (collective hope)، امید اجتماعی (social hope)، نهادهای امید (institution hope) و برخی دیگر از مفاهیم مرتبط در علوم روانشناختی و جامعهشناختی توضیح داده شوند.
سرمایه روانشناختی حالتی است که نتیجه آن رویکردی مثبت، واقعگرا و انعطافپذیر نسبت به زندگی است. سرمایه روانشناختی از چهار سازه امید، خوشبینی، تابآوری، و خودکارامدی تشکیل میشود و هر کدام از آنها بهعنوان یک ظرفیت روانشناختی مثبت در نظر گرفته میشود. در سطح روانشناختی، امید فردی، به معنی توانایی شخص برای هدفگذاری، تجسم مسیرهای لازم برای رسیدن به هدفها و داشتن انگیزه لازم برای رسیدن به آن هدفهاست. در روانشناسی مثبت که در مقابل روانشناسی مرضی یا آسیبشناسی روانی مطرح میشود، امید مؤلفه مهم و بسیار اثرگذاری است.
تاکنون مدلهای متفاوتی برای تبیین امید و مؤلفههای آن از نظر روانشناختی مطرح شده است. اما در میان مدلهای مورد اشاره، هیچیک به اندازه «مدل اشنایدر» جامع نبوده و مورد توجه قرار نگرفته است. بنا بر مدل امید اشنایدر، تفکر امیدوارانه شامل سه مؤلفه است: هدفها، تفکر در مسیر، و تفکر عامل. از دیدگاه علوم اجتماعی نقدهایی جدی به نظریه امید فردی وارد شده که یکی از مهمترین آنها از سوی هانا آرنت مطرح شده است.
در جامعهشناسی گرایشی بهطور خاص با عنوان گرایش جامعهشناسی امید وجود ندارد. همانطور که گرایشی با عنوان جامعهشناسی ترس هم وجود ندارد. اما جامعهشناسان از قدیم و بهطور خاص و در دوره جدید بیشتر، درباره امید و ترس، امیدواری و ناامیدی، و ترس و اضطراب اجتماعی بحث کردهاند. زیرا فرض اصلی جامعهشناسان در جامعه جدید به رسمیت شناختن رابطه میان امید و سلامت اجتماعی است. از این منظر، امید واژهای پارادوکسیکال و متناقضنماست. امید نه انتظاری منفعلانه است و نه نیرویی غیرواقعبینانه از اتفاقاتی که امکان رخداد آنها وجود ندارد.
نسبت امید فردی و امید جمعی بسیار پیچیده است و همواره در برابر پرسشهای مهمی قرار دارد که مهمترین آنها عبارتاند از:
- آیا میتوان نظریه امید فردی و روانشناختی را به امید جمعی تعمیم داد؟
- آیا مسائلی که فردگرایی روانشناختی درباره امید مطرح کرده است، میتواند برای توجیه امید جمعی هم کاربرد داشته باشد؟
- آیا میتوان برای پشتیبانی از مدل امید جمعی شواهد تجربی ارائه داد؟
به نظر میرسد میتوان رابطهای متقابل بین امید فردی و جمعی قائل بود. امید فردی از طریق به اشتراک گذاشتن هدف یا هدفهای فردی، دیگران را برای دستیابی به وضعیت بهتر به مشارکت دعوت میکند و موجب شکلگیری امید جمعی میشود. متقابلاً هم این امید جمعی است که نوید زندگی بهتر را به همگان میدهد تا انگیزهای برای تلاش آنها فراهم کند. نقطه اتصال این رابطه متقابل گذر از فردگرایی و تقویت گرایشهای جمعگرایانه است.
برحسب دو معیار، مفهومسازی امید اجتماعی آغاز میشود:
- اول اینکه اگر پیشرفت جامعه به سوی تحقق دیدگاه اجتماعی مشترک باشد، میتوان آن را بهعنوان جامعه خوب یا جامعهای که به سمت زیست بهتر حرکت میکند، ارزیابی کرد.
- معیار دوم راهی است که جامعه در آن در حال حرکت به سوی تحقق دیدگاه اجتماعی مشترک است.
برای توضیح آثار امید اجتماعی باید پیوند عمیق و نزدیک آن را با هویت اجتماعی مورد نظر قرار دهیم. امید بذر هویت است، به این معنا که جامعه امیدوار همواره در انتظار تحقق جامعهای بهتر است. آنچنانکه رورتی میگوید: «دموکراسی عادلانهتر و صلحطلبتر است.» پیرامون همین چشمانداز، هویتی دموکراتیک، عدالتطلب و صلحجو شکل میگیرد که در قالب جنبش اجتماعی، تحرک و مشارکت اجتماعی، برای رسیدن به آیندهای که در دسترس و واقعی است، تلاش میکند.