مقدمه
با توجه به اهمیت آموزش فنیوحرفهای و کارآموزی، در طول 10 سال گذشته، بهجز تعدادی از کشورهای توسعه یافته در مرحله بعد از صنعتی شدن آنها، نرخ ثبتنام در آموزش فنیوحرفهای دوره دوم متوسطه در اغلب کشورهای در حال توسعه دارای درامد متوسط افزایش یافته است. این افزایش با افزایش نرخ ثبتنام در کل دوره متوسطه همراه بوده است. گسترش آموزش فنیوحرفهای به افزایش تعداد افراد تحت پوشش دوره متوسطه کمک کرده است. این نتیجه با یافتههای مطالعات قبلی هماهنگ است. برای مثال، بیشاب1 (2005) با ملاحظه سازوکار چنین رابطه مثبتی نتیجه میگیرد که معرفی گزینههای آموزش حرفهای در سطح متوسطه موجب میشود که دانشآموزان مدتی طولانی در مدرسه بمانند و این موضوع به نوبه خود جمعیت فارغالتحصیلان کارآموخته را افزایش میدهد و موجب حمایت بیشتر کارفرمایان از گسترش بیشتر آموزشوپرورش در سطح متوسطه میشود. به همین دلیل، همه دولتها درکشورهای در حال توسعه سعی میکنند آموزش فنیوحرفهای در سطح متوسطه را در راستای تلاش برای افزایش نرخ ثبتنام در کل دوره متوسطه گسترش بدهند.
توسعه اقتصادی پایدار تا حد زیادی به برقراری رابطه میان بازدههای مدارس و بازار کار بستگی دارد. آموزش فنیوحرفهای و کارآموزی میتواند نقشی کلیدی در پرداختن به موضوع تناسب نداشتن مهارتهای کسبشده با نیازهای جامعه ایفا کند. بنابراین، نیازی فوری به بهبود کیفیت و تناسب آموزش فنیوحرفهای و نیز گسترش تدارک آن وجود دارد تا به تعداد بیشتری از جوانان اجازه داده شود، از فایدههای آن بهرهمند شوند. در زمینه تدارک و ارائه آموزشهای فنیوحرفهای و کارآموزی در مدارس متوسطه، رویکردهای مختلف وجود دارند. بدون تردید مسیر تدارک برنامه جامع آموزش فنیوحرفهای و کارآموزی پر از مانع است. یک راه گسترش آن به فراتر از مدارس فنیوحرفهای سنتی، از طریق عرضه آن درون جریان آموزش متوسطه عمومی است.
در این مقاله کوتاه، ضمن اشاره به مفهوم «حرفهایسازی»، راههایی برای تلفیق آموزش فنیوحرفهای در سطح متوسطه ارائه میشود. هدف اصلی این نگارنده آن است که مرجع مفیدی برای سیاستگذاران و کارگزاران فراهم شود تا آنها با اتخاذ تصمیمهای آگاهانه در راستای سیاستهای توسعه آموزش فنیوحرفهای و کارآموزی در سطح متوسطه، به جوانان کمک کنند، توان و ظرفیت خود را توسعه دهند و به زندگی مولد و مرفه هدایت شوند.
برای مجهز کردن جوانان به مهارتهای مورد نیاز، آموزشهای فنیوحرفهای باید تقویت شوند و بیشتر توسعه یابند. شواهدی وجود دارند که نشان میدهند، آموزشوپرورش متوسطه همواره گسترش یافته و ممکن است آموزش فنیوحرفهای در گسترش آن نقش داشته است. با وجود این، آموزش فنیوحرفهای هنوز از یک برچسب آموزش درجه دوم رنج میبرد و به همین دلیل در جذب دانشآموزان مستعدی که بهجای آن، آموزش عمومی را انتخاب میکنند، شکست میخورد.
چگونه آموزش فنیوحرفهای را برای جوانان قابل دسترستر کنیم؟
متأسفانه فرمول سحرآمیزی برای انجام این کار وجود ندارد. تنوع شرایط و منابع از تدارک و اجرای الگویی که برای همه جوامع برازنده باشد، جلوگیری میکند. در عوض آنچه در میان کارگزاران بهطور فزاینده مورد بحث قرار میگیرد، پیداکردن راههای مقرون بهصرفه فراهم ساختن مهارتهای عملی برای دانشآموزان و حفظ آنان در مدرسه است.
معرفی برنامه مهارتآموزی در سطح متوسطه عمومی ممکن است یکی از گزینهها باشد. حرفهایسازی آموزش متوسطه برای توصیف هدف نهایی «بهبود تناسب حرفهای آموزشوپرورش» ابداع شده است که بهطور سنتی، بهعنوان «حرفهایسازی برنامه درسی مدارس متوسطه عمومی» فهمیده میشود و بهوسیله آن دانشآموزان در دوره آموزش متوسطه عمومی در معرض موضوعات حرفهای و عملی قرار میگیرند. با وجود این، رویکردهای دیگری بهطور فزاینده زیر چتر «حرفهایسازی» قرار میگیرند. برای نمونه، مدارس متوسطه روستایی که دورههای آموزش عمومی و فنیوحرفهای (در همان مدرسه) برگزار میکنند، به گسترش مهارتآموزی در سطح متوسطه کمک میکنند.
آیا حرفهایسازی آموزش متوسطه در کل یک خطمشی روا و معتبر است؟ صداهای حاوی این استدلال شنیده میشوند که آموزش مهارتهای حرفهای در مدارس متوسطه در دام همان چالشهایی خواهد افتاد که مؤسسات آموزش فنیوحرفهای رسمی (هنرستانهای فنیوحرفهای) با آنها مواجه هستند. فقدان منابع مالی کافی، کمبود معلم حرفهای تربیت شده و نبود روشهای سنجش مناسب، ممکن است دورههای آموزش حرفهای را به سطح آموزش نظری تنزل دهد. این واقعیتها نشان میدهند که چرا حرفهایسازی بهعنوان یک حوزه پژوهش به توجه بیشتر نیاز دارد.نیاز است پژوهش و مباحث انتقادی ادامه یابد تا به یادگیری متقابل بینجامد.
آیا حرفهایسازی آموزش متوسطه در کل یک خطمشی روا و معتبر است؟
در بیانیه سومین کنگره بینالمللی آموزش فنیوحرفهای و تربیت که در ماه می 2012 در «شانکای» (چین) برگزار شد، بر اهمیت آموزش فنیوحرفهای و تربیت در فرایند دستیابی به هدف آموزشوپرورش برای همه، تأکید شد. از آموزش فنیوحرفهای انتظار میرود که در دستیابی به اهداف آموزشوپرورش برای همه و اهداف توسعه هزاره در 2015 مشارکت فعال داشته باشد. در مباحث بینالمللی اهمیت آموزش فنیوحرفهای در برنامه توسعه بینالمللی بعد از 2015 بهطور فزایندهای به رسمیت شناخته میشود.
در این کنگره (2012، شانکای) در مورد آموزش فنیوحرفهای، بر مبنای چالشهای مشخصشده در طول کنگره، توصیههای ملموسی به شرح زیر به کشورهای عضو و ذینفعان آموزش فنیوحرفهای ارائه شده:
1. افزایش رابطه؛
2. گسترش دسترسی و بهبود کیفیت و برابری؛
3. تطبیق صلاحیتها و مسیرهای توسعه؛
4. بهبود پایگاه دادهها و شواهد؛
5. تقویت مدیریت و گسترش مشارکت؛
6. افزایش سرمایهگذاری و تنوع منابع مالی؛
7. افزایش حمایت قانونی.
توسعه اقتصادی پایدار تا حد زیادی به برقراری رابطه میان بازدههای مدارس و بازار کار بستگی دارد
چالشهای گسترش آموزش فنیوحرفهای و کارآموزی
تلاش مسئولان برای گسترش آموزش فنیوحرفهای در سطح متوسطه همیشه موفقیتآمیز نبوده است. بسیاری از کشورهایی که هنوز آموزش فنیوحرفهای را بهعنوان آموزش درجه دوم در نظر میگیرند. این آموزشها تنها دانشآموزانی را تحت پوشش قرار میدهند که از لحاظ علمی صلاحیت کمتری دارند، همواره در جذب دانشآموزان به برنامههای آموزش فنیوحرفهای در سطح متوسطه با شکست مواجه بودهاند. این امر میتواند به کاهش ثبتنام در آموزش فنیوحرفهای سطح متوسطه منجر شود. ریشه چنین درکی ممکن است تا اندازهای در تعصب سنتی یا فرهنگی نسبت به آموزش دانشگاهی (نظری) باشد. با این حال، باید اذعان داشت که چنین دیدگاههای منفی تا حدی منعکسکننده واقعیت ـ مانند فرصتهای محدود فارغالتحصیلان آموزش فنیوحرفهای در به دست آوردن مشاغل شایسته ـ هستند. بنابراین، تنها با تغییر تصویر ذهنی عموم مردم نسبت به آموزشهای فنیوحرفهای نمیتوان بر این دیدگاههای منفی غلبه کرد، بلکه موضوع اساسی بهبود فرصتهای شغلی برای دانشآموزان آموزشهای فنیوحرفهای است.
همچنین، مسائل مرتبط با تدارک آموزش فنیوحرفهای ممکن است بهعنوان موانع گسترش ثبتنام در برنامه آموزش فنیوحرفهای دیده شوند. بهطور آشکار، آموزشهای فنیوحرفهای در اثر نیاز به امکانات تخصصی، تجهیزات و مواد آموزش عملی، نسبت به آموزش عمومی به سرمایهگذاری بیشتری نیاز دارد. با توجه به هزینه بالای تدوین و اجرای دورههای آموزش فنیوحرفهای، مؤسسات آموزش فنیوحرفهای در جاهایی متمرکز میشوند که انتظار دارند ثبتنام متقاضیان تأمین شده باشد. این شرایط موجب دسترسی محدود به آموزش فنیوحرفهای برای کسانی میشود که در مناطق دوردست یا پراکنده زندگی میکنند و یا با مشکل دسترسی به وسایل حمل و نقل مواجه هستند. در چنین مناطقی معمولاً اولویت دولتها ساختن مدارس ابتدایی (و در صورت وجود منابع، دایر کردن مدارس متوسطه سطح پایینتر) است، زیرا گسترش آموزشوپرورش پایه برای تعداد زیادی از دانشآموزان ممکن است. در چنین مناطقی تأسیس مدارس تخصصی آموزش فنیوحرفهای محدود میشود و معمولاً عرضه این آموزشها در مقابل تقاضای بالقوه بزرگ جوانانی که انتظار میرود بهجای ادامه تحصیل، وارد بازار کار بشوند، کم ناکافی است.
بسیاری از کشورها برای ارائه آموزش فنیوحرفهای در مناطق دوردست و پراکنده برنامههایی را اجرا کردهاند. یک نمونه آن گسترش مراکز مهارتآموزی غیررسمی برای بزرگسالان بیسواد و جوانان خارج از مدرسه است که معمولاً بهصورت دورههای کارآموزی کوتاهمدت اجرا میشوند. برای مثال، گسترش آموزش غیررسمی در تایلند بسیار چشمگیر است. چنانکه در تایلند تعداد دانشآموزان سطح بالاتر آموزش متوسطه که از طریق نظام آموزش غیررسمی مدارک تحصیلی گرفتهاند، افزایشیافته و از حدود 35 درصد در سال 2006 به بیش از 40 درصد در سال 2010 رسیده است.
به جای اجرای چنین دورههای کوتاهمدت برای جوانان غیرماهر بعد از ترک مدرسه، راهبرد دیگر ممکن است فراهم کردن فرصتهای کسب مهارتهای عملی در زمان حضور در مدرسه باشد. تحت پوشش قرار دادن موضوعات حرفهای در آموزش رسمی ممکن است برای حفظ دانشآموزان در مدرسه مؤثر باشد؛ بهویژه برای کسانی که احساس میکنند، آموختن موضوعات درسی عمومی در پیدا کردن شغل به آنها کمک نمیکند. بدون شک، برای تضمین کیفیت، عرصه آموزش فنیوحرفهای نیازمند معلمان متخصص و محیط یادگیری اختصاصی است. با وجود این، اگر مشکل فراهم کردن چنین آموزش با کیفیتی تداوم داشته باشد، بهترین گزینه دوم همانا تجهیز دانشآموزان به مهارتهای پایه برای زندگی قابل پذیرش است. در این راستا، سیاستگذاران در تلاش هستند راههایی بدیل برای فراهم کردن آموزش حرفهای از طریق مؤسسات غیراختصاصی و غیرحرفهای، مانند مدارس متوسطه عمومی، پیدا کنند. این امر میتواند دلیل اصلی افزایش علاقه بهحرفهایسازی آموزش متوسطه در کشورهای در حال توسعه تلقی شود.
یکی از مهمترین اهداف حرفهایسازی افزایش «تناسب اقتصادی آموزشوپرورش» است
مفاهیم و اهداف حرفهایسازی
با توجه به مفهوم حرفهایسازی، رویکرد سنتی این است که برنامه درسی طوری اصلاح شود که مؤلفههای آموزش عمومی و حرفهای را دربر داشته باشد. برای مثال، لاگلو2 (2005) آموزش متوسطه حرفهای شده را بهعنوان «یک برنامه درسی که در طبیعتش ویژگی عمومی یا علمی را بهشدت حفظ میکند و در عینحال، موضوعات درسی حرفهای و کار عملی را بهعنوان بخش کوچکی از جدول زمانبندی دانشآموز در طول دوره مدرسه متوسطه دربر دارد»، تعریف میکند. نزدیکترین اصطلاحات مرتبط عبارتاند از: برنامه درسی متنوع؛ جهتیابی شغلی؛ درسهای عملی در مدارس متوسطه؛ آموزشوپرورش پیشحرفهای. هدف این رویکرد قرار دادن تعداد بیشتری از دانشآموزان در معرض آموزش حرفهای است» [Mac lean & Lauglo, 2005: 3].
با وجود این، رویکردهای دیگری را هم میتوان بهعنوان مواردی از «حرفهایسازی» در نظر گرفت. مانند زمانی که هدف حرفهایسازی ارتقای تناسب حرفهای کل نظام آموزشوپرورش از طریق گسترش طیف و قرار دادن تعداد بیشتری از دانشآموزان در معرض آموزش فنیوحرفهای است. در این مورد، برای نمونه، مدارس جامع برنامههای درسی عمومی و حرفهای را در همان ساختمان مدارس ارائه میدهند که میتواند بهعنوان حرفهایسازی آموزش متوسطه تلقی شود. بنابراین، آن گروه از دانشآموزانی که در برخی مناطق تعداد معدودی مؤسسه آموزش فنیوحرفهای و به تبع آن فرصتهای محدودی برای دسترسی به آموزش فنیوحرفهای در اختیار دارند، از طریق این نوع مدارس میتوانند در معرض آموزش حرفهای قرار گیرند. اصطلاح حرفهایسازی آموزش متوسطه برای توصیف روشهای متفاوت ارائه آموزش حرفهای به دانشآموزانی که دسترسی محدودی به آموزش فنیوحرفهای دارند نیز به کار میرود.
یکی از مهمترین اهداف حرفهایسازی افزایش «تناسب اقتصادی آموزشوپرورش» است [همان، ص 8-7].
بدین معنی که بهوسیله تدریس مهارتهای حرفهای، دانشآموزان بعد از ترک مدرسه به آسانی میتوانند شغلی پیدا کنند و سپس تربیتشدهتر و در نهایت بعد از ورود به بازار کار مولدتر میشوند. از این نظر آموزشوپرورش حرفهایسازی شده ممکن است بهعنوان بخشی از آموزش حرفهای دیده شود که پیشفرض آن انتقال مستقیم دانشآموزان به بازار کار بعد از فراغت از تحصیل است. از طرف دیگر، اینگونه الحاق موضوعات حرفهای به برنامه درسی آموزش عمومی را میتوان فراهم ساختن شانس کسب فهم و درک اولیه از شغل و توسعه حرفهای برای تعداد زیادی از دانشآموزان دوره متوسطه بهشمار آورد. بنابراین، حتی اگر همه دانشآموزان نظام حرفهای شده وارد بازار کار نشوند، آموزش حرفهایسازی شده در بالا بردن سطح آگاهیهای اکثر دانشآموزان از بازار کار مفید تلقی میشود. در نتیجه، آموزش حرفهایشده را میتوان بهعنوان آموزش پیشحرفهای در نظر گرفت که مفروضه آن انتقال مستقیم به بازار کار نیست، بلکه هدف آن آماده کردن دانشآموزان برای آموزش حرفهای فشرده در مرحله بعدی است.
بحثهای مربوط به مناسب بودن رویکرد حرفهایسازی
در حالیکه سیاستگذاران در کشورهای در حال توسعه علاقه زیادی به «حرفهایسازی» نشان میدهند، باید در نظر داشت که بحثهایی جدی درباره روایی چنین رویکردی وجود دارد. گاهی این بحثها به اصل موضوع مربوط میشوند؛ اینکه: «آیا خود آموزشوپرورش فنیوحرفهای گزینهای مناسب برای کشورهای در حال توسعه است؟» برای مثال، به گفته لاگلو (2005)، ساخاراپولس3 و لاکسلی4 (1985) دریافتند که بر حسب نرخ بازده داخلی سرمایهگذاری، بازده مسیر آموزش حرفهای نسبت به مسیر دانشگاهی پایین تر است و برحسب اشتغال، دورههای آموزش حرفهای هیچ مزیتی نسبت به رشتههای نظری ندارند. بنابراین، با توجه به ضرورت همگانی ساختن آموزش عمومی، دغدغه گسترش آموزش حرفهای را نباید بهعنوان اولویت بالا در کشورهای با مشارکت پایین در آموزشوپرورش در نظر گرفت.
چنین ادعایی ممکن است بهعنوان نگرش منفی بیش از حد نسبت به آموزش فنیوحرفهای تلقی شود، با توجه به اینکه در منطقه مورد بحث کشورهایی هستند که در آنها آموزش فنیوحرفهای نقشی مثبت داشته و به توسعه اقتصادی کمک کرده است. فراتر از این مخالفت بنیادی، براساس ارزشیابی تلاشهای قبلی، درباره مناسب بودن رویکرد حرفهایسازی نگرانیهای مشروع و منطقی وجود دارد. برای مثال، لاگلو (2005) هنگام تحلیل مطالعات ردیاب انجام شده در کشورهای درحال توسعه واقع در صحرای آفریقا که با آموزش حرفهایسازی شده سروکار داشتند، تأکید کرد گنجاندن نسبت کوچکی از موضوعات حرفهای در کل برنامه درسی (برای مثال، 10 تا 20 درصد زمان آموزش) به بهبود معنادار در فرصتهای شغلی دانشآموزان شرکتکننده منجر نمیشود. براساس مطالعات ردیابی در کنیا، آموزشوپرورش صنعتی ـ موضوعاتی که بیشتر به تربیت صنعتی مربوطاند ـ تنها برای پنج درصد دانشآموزان شرکتکننده تأمین شده است، درحالیکه 40 درصد دانشآموزان آموزش در موضوعات دانشگاهی را ادامه دادند و 40 درصد دیگر یک سال بعد از اتمام آموزش صنعتی بیکار بودند.
همچنین، در مطالعات دیگر درباره کشورهایی که از نظر اقتصادی بیشتر توسعه یافتهاند، ممکن است نتایج مشابه بهدست آید. برای مثال، بیشاب (2005) از طریق تحلیل جدولهای دادههای فارغالتحصیلان دوره بالاتر از متوسطه که در آموزش فنیوحرفهای در آمریکا حضور داشتند، گزارش داد که دورههای حرفهآموزی مقدماتی (مانند کسبوکار عمومی، کشاورزی، آموزش توزیعی و مشاغل بهداشتی) اثرات معناداری بر اشتغال و بیکاری، نرخهای دستمزد و درامد فارغالتحصیلان سالهای 1993 یا 2000 نداشتهاند.
البته این استدلالها لزوماً به این معنی نیست که رویکرد حرفهایسازی در هر شرایطی محکوم به شکست است. برخلاف نتایج مربوط به دورههای مقدماتی، بیشاب (2005) دریافت که گذراندن هر دوره آموزش فنیوحرفهای اضافی غیررایانه به درامدهای بالاتر از متوسط درامدهای سالهای 1993 (6/4 درصد) و 2000 (4/1 درصد) منجر میشود. و بنابراین، نسبتهای هزینه ـ فایده و نرخهای بازده داخلی بهطور چشمگیری بالا هستند: نسبتهای هزینه ـ فایده بیش از 6درصد و نرخهای واقعی بازده داخلی بیش از 18 درصد [Bishop & Mane, 2005:350].
همچنین، «دفتر مشورتی اتریش و بیلتفت5» (2005) نشان داد، دانشآموزان مدارس فنی در موزامبیک که سه سال بعد از فارغالتحصیل شدن ردیابی شدند، تقریباً همه شاغل بودند. چنین نتایج متضاد بین کنیا و موزامبیک ممکن است از تفاوتهای نسبت آموزش حرفهای از کل آموزشوپرورش، برای مثال 10 تا 20 درصد در کنیا (دوز سبک) و 30 تا 40 درصد در موزامبیک (دوز سنگین) و نیز تفاوتهای شرایط بازار کار ناشی شده باشد که مورد اول با بازار کاری خموده و عقبافتاده و مورد دوم با تقاضای شناور برای کارگران ماهر توصیف میشود. لذا این نتایج را میتوان بهعنوان شواهد حمایتکننده از ایده حرفهایسازی در دوره متوسطه در نظر گرفت. در این راستا، لاگلو اشاره میکند که «هیچ قانون آهنین بینالمللی وجود ندارد که حکم کند رشتههای حرفهای در یک مدرسه عمدتاً عمومی آموزش داده شوند [Lauglo, 2005:41].
بهوسیله تدریس مهارتهای حرفهای، دانشآموزان بعد از ترک مدرسه به آسانی میتوانند شغلی پیدا کنند و سپس تربیتشدهتر و در نهایت بعد از ورود به بازار کار مولدتر میشوند
پس مهمترین عامل مؤثر بر عملکرد رویکرد حرفهایسازی چیست؟ اگر هدف اصلی حرفهایسازی انتقال موفقیتآمیز از مدرسه به دنیای کار باشد، آنگاه دستکم دو عامل ممکن است ذکر شود: «شرایط بازار کار» و «سطوح مهارت کسب شده از طریق حرفهایسازی». اما بدون وجود تقاضای کافی بازار کار، هیچ نوع آموزش حرفهای به دانشآموزان برای یافتن شغل کمک نخواهد کرد. همچنین، در صورتی که دانشآموزان در کسب مهارتهای تا سطح مورد نیاز بازار کار شکست بخورند، نمیتوانند شغل پیدا کنند. در حالیکه این دو عامل ممکن است در آموزش حرفهای سنتی دیده شوند.
موضوع دیگری که در ارتباط با حرفهایسازی میتوان مطرح کرد عبارت است از: انتشار بیش از حد یا بیتابی. ویلسون6 (2005) هنگام مرور تجربههای کشورهای آفریقایی خاطرنشان کرد: گاهی ابتکارات و اقدامات اولیه برای حرفهایسازی آموزش متوسطه بیش از اندازه بلندپروازانه بودهاند؛ بهویژه جایی که کشورهای در حال توسعه کوشیدهاند در مدت زمانی خیلی کوتاه نظامی زنده و پایدار تدوین کنند. بنابراین، حتی برخی تلاشهای موفقیتآمیز در مرحله مقدماتی، هنگام تعمیم برنامه در مقیاس ملی، در اثر توزیع رقیق منابع محدود به تقریباً هر مدرسه، در کسب نتایج موردنظر شکستخوردهاند. این یعنی: سیاستهای حرفهایسازی به اجرا در صحنه از طریق رویکرد اجرایی و بررسی دقیق تقاضای بازار کار و منابع موجود در هر مرحله نیاز دارند.
مسائل کلیدی خطمشی حرفهایسازی
بسیاری از کشورهای در حال توسعه در زمینه تأمین معلمان شایسته، امکانات، تجهیزات و مواد آموزشی برای گسترش برنامه آموزش حرفهای با چالشهای مشترک مواجه هستند. بدیهی است که بر چنین چالشهای مشترکی نمیتوان در یک زمان کوتاه غلبه کرد، چون این چالشها عمدتاً به محدودیتهای مالی کلی این کشورها مربوطاند. باید توجه داشت که قبلاً پیشنهادهایی در ارتباط با راههای غلبه بر این مشکلات ارائه شدهاند. بنابراین، به جای تکرار آن پیشنهادها، این گزارش بر چند موضوع کلیدی منتخب متمرکز میشود که به نظر میرسد کموبیش بهطور مستقیم با حرفهایسازی مرتبط هستند. این مسائل را میتوان بهعنوان ملاحظات عام در هر رویکرد حرفهایسازی که مزیتها و کاستیهای خود را دارد، در نظر گرفت و اینکه مطابق با شرایط خاص یک کشور، ممکن است چنین ویژگیهایی بیش از اندازه یا کمتر از اندازه باشند. بنابراین، بهتر از پیشنهاد رویکردی معین بهعنوان گزینه سیاست مشترک، موارد زیر پیشنهادهای عمومی درباره خطمشی هستند که باید در ارتباط با حرفهایسازی آموزش متوسطه به حساب آورده شوند:
الف: پیوند حرفهایسازی به اصلاح کل نظام آموزشوپرورش
برای ارائه منسجم آموزش، طراحی و اجرای یک سیاست حرفهایسازی باید ارتباط نزدیکی با اصلاح همه جنبههای کل نظام آموزشوپرورش داشته باشد. بهنظر میرسد این پیشنهاد بیشتر به برنامه درسی آمیخته مربوط باشد، چرا که مستلزم یک اصلاح کلی در برنامهریزی درسی و اجرای برنامه آموزش متوسطه در دامنه وسیعی از مدارس است. همچنین، باید بازسازی پیوند میان آموزش متوسطه و آموزش عالی بهطور جدی مورد توجه واقع شود. به این معنا که اگر درسهای حرفهای شامل موضوعات انتخابی است، باید به اندازه سایر درسهای انتخابی در ورود فارغالتحصیلان دوره متوسطه به مراکز آموزش عالی ارزش داشته باشند. بهعلاوه، در صورت موفقیتآمیز بودن الگوی ارائه تعاونی آموزش حرفهای، باید برخی تغییرات سازمانی دیگر هم برای ارتقای همکاری میان مدارس آموزش حرفهای و آموزش عمومی اعمال شوند.
ب. روشن کردن هدف سیاست حرفهایسازی
با توجه به اینکه آموزش حرفهای به سرمایهگذاری قابل توجه نیاز دارد، هدف حرفهایسازی باید از همان آغاز به روشنی تعریف شود و برای مثال مشخص شود که تمرکز بر آموزش حرفهای بهعنوان راهی برای انتقال صاف و ساده به بازار کار است یا بیشتر بهعنوان آموزش پیشحرفهای برای افزایش آگاهیهای شغلی مطرح شده است. اگر این نقطه تعریف شود، همه سیاستهای مربوط دیگر را میتوان مطابق با آن مرتب کرد. برای مثال، اگر هدف ورود مستقیم به بازار کار باشد، آنگاه باید بعد از تحلیل کامل نیازهای بازار کار، آموزش حرفهای فشردهتری به تعداد نسبتاً کوچکی از دانشآموزان ارائه شود. در حالیکه اگر هدف افزایش آگاهی شغلی از طریق آموزش پیشحرفهای است، آنگاه ممکن است به تمرکز آموزش حرفهای بر حرفهها و شغلهای خاص اهمیت کمتری داده شود. در عوض عمدتاً باید بر رویکرد «پخش نازک»7 (به وسعت دریا و به عمق بند) تأکید شود تا فرصت دسترسی به آموزش حرفهای به تعداد نسبتاً بزرگی از دانشآموزان سطح متوسطه داده شود.
پینوشتها
1. Bishop
2. Lauglo
3. Psacharopoulos
4. Loxley
5. Billetoft and AUSTRAL Consultoria
6.Wison
7. Thinly-spread approach
منابع
1. Bishop. J. H. and Mane, F.(2005). Economic Returns to Vocational Courses in U.S. High Schools. Vocationalised Secondary Education Revisited. Netherlands: Springer. pp. 329-362.
2. Laglo, J. and Maclean R., eds.(2005). Vocationalised Secondary Education Revisited. Netherlands: Springer.
3. UNESCO.(2013). Expanding TVET at the Secondary Education Level. Asia- Pacific Education System Review Series No. 7. Published in paris, France.
4. Wilson, D. N. (2005).Promise and Performance in Vocationalised Secondary Education: Has the Baby Been Thrown Out with the Bath Water? Vocationalised Secondary Education Revisited. Netherlands: Springer. pp. 71-90.