چکیده
یکی از مهمترین عناصر هر نظام آموزشی برنامه درسی است که نقش تعیینکننده و انکارناپذیری در تحقق اهداف و رسالتهای نظام آموزشی از نظر کمی و کیفی ایفا میکند. پژوهش حاضر، با هدف بررسی و مقایسه جایگاه مؤلفههای شخصیتی کارآفرینی در اجرای عناصر برنامه درسی از دیدگاه هنرآموزان و هنرجویان هنرستانهای فنیوحرفهای و کاردانش شهرستان دیواندره صورت گرفته است.
روش تحقیق زمینهیابی (پیمایشی) بوده است. جامعه آماری پژوهش را تمامی هنرآموزان (92نفر) و هنرجویان (703 نفر) هنرستانهای فنیوحرفهای و کاردانش (جمعاً 795) تشکیل دادهاند. حجم نمونه مطابق با جدول مورگان، 73 هنرآموز و 248 هنرجو برآورد شد. شیوه نمونهگیری تصادفی ساده بوده است، تا همه اعضای جامعه آماری شانس مساوی برای حضور داشته باشند. به منظور گردآوری دادهها از پرسشنامه محقق ساخته 34 سؤالی برای هنرآموزان و 31 سؤالی برای هنرجویان استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامهها با نظرخواهی از متخصصان و تنی چند از استادان مورد تأیید قرار گرفت. علاوه بر آن، «همسانی درونیگویهها» توسط ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه هنرآموزان به میزان 86درصد و هنرجویان 79درصد محاسبه شد. برای تحلیل دادهها از شاخص میانگین، واریانس و آزمون تی استفاده شد.
نتایج تحلیل دادهها نشان داد که در اهداف، محتوا و مواد آموزشی برنامههای درسی به مؤلفههای کارآفرینی در حد کمی توجه شده است. در عنصر روش تدریس برنامه درسی به مولفههای شخصیتی کارآفرینی توجه کافی شده، اما در ارزشیابی برنامه درسی جایگاه مؤلفههای شخصیتی کارآفرینی در حد متوسط دیده شده است. نتیجه کلی بیانگر آن است که جایگاه مؤلفههای شخصیتی کارآفرینی در برنامه درسی مطلوب نیست.
مقدمه
کارآفرین واژهای است که منشأ فرانسوی دارد و در سده هجدهم در «فرهنگ لغت ساوری» آمده است، کارآفرین به کسی گفته میشود که متعهد به انجام پروژه، تولیدکننده و فردی ماهر است. نمونه اولیه این کلمه (entrepreneur) در اوایل سده چهاردهم مشاهده شده که به فردی اشاره داشت که ریسک کسب و کار جدید را میپذیرد. «فرهنگ لغت آکسفورد»2 کارآفرین را شخصی میداند که کسب و کاری را ایجاد میکند [مقیمی، وکیلی و اکبری، 1392]. کارآفرینی از نگاه کلاسیک، بهعنوان پدیدهای در سطوح فردی مفهومسازی شده و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، ولی از نگاه نئوکلاسیک بهعنوان پدیدهای اجتماعی که در لوای تعاملات و مناسبات اجتماعی شکل میگیرد، مطرح شده است
[Lounsbury, 1998].
کارآفرینی در نظام آموزشی فرایند منظم و مستمری است که از یکسو به شناسایی و بهرهبرداری مؤثر از همه منابع درونی و بیرونی نظام آموزشی میانجامد، و از سوی دیگر موجب خلق و ایجاد فرصتهای نوین یاددهی و یادگیری میشود. این فرایند با تکیه بر دو محور «آموزش فراگیر کارآفرین» و «فراهم آوردن زمینههای بروز و ظهور آن» محقق میشود [مرادی، 1383]. از دید اکثر متخصصان و صاحبنظران اقتصادی مدیریتی، کارآفرینان موتور اصلی رشد اقتصادی جامعهاند [Harkema & Schout, 2008]. آنها میتوانند اقتصاد جامعه را در شرایط رقابتی نگهدارند و توسعه بخشند
[Raposo & Dopaco, 2011]. با توجه به اینکه کارآفرینی را داروی معجزهگر برای حل مشکلات اقتصادی جامعه میدانند [Yildirim & Bige Askum:2012] و در اثرات مثبت آن تردیدی وجود ندارد، میتوان گفت که مدرسهها و دانشگاهها، بهعنوان محل تجمع تفکر و اندیشههای یک جامعه، دارای زمینههای مناسب برای ایجاد فکر و اندیشه جدید هستند و میتوانند مکان مناسبی برای پرورش خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی باشند. ما برای اینکه بتوانیم در عرصههای مختلف فرهنگی و سیاسی و اقتصادی در صحنه رقابت بمانیم، باید به دانشآموزان و دانشجویان مهارتها و تواناییهای کارآفرینی را در قالب برنامههای درسی و محتواهای آموزشی و پرورشی آموزش دهیم [حسینی و عزیزی، 1386] و زمینههای بروز و تواناییهای کارآفرینی بالقوه و ویژگیهای فردی کارآفرینی را در آنها پرورش دهیم؛ ویژگیهایی نظیر:
توفیقطلبی3 تمایل به انجام کاری در حد استانداردهای عالی در موقعیت رقابتی [سلجوقی، 1391].
تحمل ابهام4: پذیرفتن عدم قطعیت بهعنوان بخشی از زندگی [شاهحسینی، 1390].
ریسکپذیری5: احتمال هر نتیجهای به غیر از آنچه که انتظارش را داریم [صمد آقایی، 1382].
استقلالطلبی6: نیاز به استقلال عاملی است که سبب میشود تا کارآفرین به اهداف و رؤیاهای خود دست یابد [مدرسی و مدرسی سریزدی،1392].
گرایش به خلاقیت7: توانایی ترکیب اندیشهها به شیوهای منحصربهفرد برای ایجاد ارتباط نامعمول میان اندیشهها [Robins, 1994].
منبع کنترل درونی8: افراد کارآفرین به خود ایمان دارند و موفقیت و یا شکست را به سرنوشت و اقبال نسبت نمیدهند، بلکه شکست و پیشرفت را تحت کنترل خود میدانند [شاهحسینی و کاوسی، 1388].
این امر مهم به آسانی محقق نخواهد شد، مگر با برنامهریزیهای اصولی و صحیح که یکی از آنها به اجزای عناصر برنامه درسی در مدرسهها و دانشگاههاست. وظیفه مسئولان و دولتمردان و برنامهریزان در سطح کلان در این حوزه بسیار برجسته و نمایان است.
نقش آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش
شاخه تحصیلی کاردانش و فنیوحرفهای در راستای لزوم ارتباط و هماهنگی آموزشوپرورش و نیازهای بازار کار تأسیس شده است. در واقع، یکی از مهمترین مؤلفههای نظام جدید آموزش متوسطه، شاخه کاردانش و فنیوحرفهای است که با هدف اشاعه مهارتآموزی تشکیل شده و جهتگیری عمده آن آماده کردن بخش قابل توجهی از جوانان، برای اشتغال مفید است که بعد از ارائه آموزشهای مهارتی برای ورود فارغالتحصیلان به بازار کار و اشتغال مولد متناسب با مقتضیات جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی، روحیه کارآفرینی را در آنان پرورش دهد [عارفی، فتحی واجارگاه و نساج، 1389]. آموزشهای فنیوحرفهای زیربنای توسعه و آموزش پایدار در همه کشورهاست و یکی از ابزارهای کلیدی برای شکلگیری «جامعه یادگیرنده9» و «جامعه دانشبنیان10» محسوب میشود. اینگونه آموزشها که با آموزشهای مهارتی در هم تنیدهاند، امکان شناخت و کاربرد مهارتها را برای همه فراگیرندگان مهیا میسازند تا با اتخاذ تصمیمات آگاهانه، در آینده از زندگی سالمتری برخوردار شوند و در ضمن بتوانند از استانداردهای معیشتی بهتر و در خور توجه نیز استفاده کنند [جاریانی، 1392]. با این توصیف، نقش آموزشوپرورش بهعنوان یکی از بزرگترین و مهمترین سازمانهای متولی پرورش نیروی توانمند و کارامد در زمینه کارآفرینی بسیار برجسته و حیاتی است. در واقع نظام آموزشی میتواند و باید زمینهسازی رشد و توسعه کارآفرینی را در دانشآموزان بهویژه دانشآموزان مراکز فنیوحرفهای فراهم آورد.
کارآفرینانی که احتمال شکستشان بیشتر است، کسانی هستند که تجربه دارند، اما تحصیلات کافی ندارند
یکی از موضوعات مورد توجه محققان این بوده است که آیا کارآفرینان، کارآفرین متولد میشوند یا اینکه از طریق آموزش، کارآفرین میشوند. در گذشته، افسانهای شایع بود که طبق آن، کارآفرینان ویژگیهایی ذاتی دارند که عبارتاند از: ابتکار، روحیه تهاجمی، تحرک، تمایل به استفاده از ریسک، توان تحلیل، و مهارت در روابط انسانی. بنابراین، فرض اساسی این بود که کارآفرینان از طریق آموزش، پرورش نمییابند. اما امروزه واقعیتی جدید جایگزین این افسانه قدیمی شده و به کارآفرینی بهعنوان رشتهای علمی توجه شده است. دولت از طریق وزارت آموزشوپرورش، دانشگاهها و نظام آموزشی مؤسسات وابسته به خود میتواند مفهوم کارآفرینی را از نظر اقتصادی و اجتماعی معرفی کند [احمدپور داریانی و مقیمی، 1392].
کلاندت11 (2006) مینویسد: آموزش کارآفرینی بدان معنی است که ما سه قضیه یا مفروضه را بهصورت بدیهی قبول کردهایم:
مفروضه اول: کارآفرینی میتواند یاد گرفته شود و منحصراً یک توانایی ذاتی نیست.
مفروضه دوم: کارآفرینی میتواند تدریس شود. به عبارت دیگر یادگیری تنها از طریق تجربه در زمینه و شرایط کارآفرینانه بهدست نمیآید، بلکه از طریق تلاشهای آموزشی نیز میتواند صورت پذیرد.
مفروضه سوم: آموزش کارآفرینی میتواند از طریق دورههایی که توسط دانشگاهها و مؤسسات آموزشی برگزار میشود، انجام پذیرد. [به نقل از: عزیزی و طاهری، 1392].
در همین رابطه وسپر12 با انجام مطالعهای دریافت: کارآفرینانی که احتمال شکستشان بیشتر است، کسانی هستند که تجربه دارند، اما تحصیلات کافی ندارند. [شاهحسینی و کاوسی، 1388].
هیل5در پژوهش میدانی خود در 15 دانشگاه که مشغول آموزش کارآفرینی بودند، به این نتیجه رسید که دورههای آموزشی باعث افزایش آگاهی و درک فرایند آغاز به کار و مدیریت کسب و کارهای جدید شده است [الوانی و همکاران، 1390]. با توجه به اینکه اصلیترین پیشنیاز توسعه و رشد افراد، آموزشوپرورش است، یکی از وظایف اصلی نظام آموزشی این است که افراد جوان جامعه را از توانمندیها و استعدادهای بالقوهای که در آینده خواهند داشت، آگاه سازد و مهارتهای لازم را به آنان آموزش دهد، تا از این طریق در راستای توسعه کارآفرینی گام بردارند. اگر چنین امری محقق شود، افرادی که قصد دارند در مسیرهای کارآفرینانه گام بردارند، به تعامل و شریکشدن دانش و تجارب ارزنده خود با دیگران تشویق میشوند [شفیعزاده و همکاران، 1390]. با این تفاسیر میتوان نتیجه گرفت که آموزش کارآفرینی ضرورتی اساسی برای رشد و توسعه بهشمار میآید و میطلبد در برنامهریزیهای کوتاهمدت، میان مدت و بلندمدت توجه ویژهای به آن مبذول شود.
تأثیر برنامه درسی
از سوی دیگر، یکی از مهمترین عناصر نظام آموزشی برنامه درسی است که نقش تعیینکننده و انکارناپذیری در تحقق اهداف و رسالتهای نظام آموزشی از نظر کمی و کیفی ایفا میکند. در واقع برنامههای درسی نقش کلیدی در توفیق یا شکست مراکز آموزشی بر عهده دارند و به همین دلیل ابزارهای نیرومندی هستند که ضمن ترسیم چگونگی و حدود انتقال دانش و مهارتها، فلسفه و هدفهای تربیتی نظام آموزشی حاکم را هم بیان میکنند. [کوثری و نوروززاده، 1388]. معمولاً برنامههای درسی از عناصری تشکیل شدهاند که ترکیب و هماهنگی مناسب آنها در کنار یکدیگر موفقیت برنامه درسی را تضمین میکند. در پژوهش حاضر عناصر برنامه درسی شامل این موارد بوده است:
اهداف: که به معنی رسیدن به روشی است برای دگرگون ساختن موقعیت موجود و به عقیده دیویی، هدف مرحله نهایی یک سلسله فعالیت مستمر است [شعبانی، 1386].
محتوا: منظور از محتوای برنامه درسی حقایق خاص، عقاید، اصول، اطلاعات، قوانین و مانند آن است که در درسها گنجانیده میشوند. محتوای برنامه درسی میتواند هم بهصورت شفاهی باشد و هم بهصورت مکتوب [فتحی و اجارگاه، 1380]. در اینجا منظور از محتوای برنامه درسی همان محتوای مکتوب است که بهصورت متن درسی تدوین میشود.
مواد آموزشی: مواد آموزشی ابزاری هستند برای ارائه آموزش به فراگیرنده و طبیعتاً جزئی از فرایند آموزشی محسوب میشوند، نه تمام آن [فردانش، 1382].
روش تدریس: تدریس فرایندی است که عوامل زیادی در آن دخیل هستند، اما انتخاب روش تدریس بستگی به نوع آگاهی معلم از فلسفه و نگرشهای تعلیموتربیت بستگی خواهد داشت. آن نگرشها و باورها اساس انتخاب فعالیت او را در این زمینه تشکیل خواهند داد [شعبانی، 1386].
ارزشیابی: عبارت است از فرایندی نظامدار برای جمعآوری، تحلیل و تفسیر اطلاعات [سیف، 1379].
همانگونه که بیان شد، ترکیب و هماهنگی میان این عناصر میتواند تضمینکننده اهداف متعالی برنامه درسی باشد. نتایج تحقیقات و مطالعات نظری نشان میدهند که برنامههای درسی موجود در مدرسههای ما، به رغم تغییر و تحولاتی که در چند سال اخیر در آنها رخ داده، باز هم نتوانسته است آنچنان که باید و شاید به سمت کارآفرینی و اشتغالمحوری سوق داده شود. این در حالی است که با توجه به تغییر و تحولات پیرامونی، خطمشی و سیاستهای جدیدی منطبق با این شرایط بر نظام آموزشی مترتب است. حال سؤال اصلی این است که: «عناصر برنامه درسی در رشتههای فنیوحرفهای و کاردانش تا چه میزان در جهت کارآفرینی حرکت کرده و آیا به مؤلفههای شخصیتی کارآفرینی (توفیقطلبی، تحمل ابهام، ریسکپذیری، استقلالطلبی، اعتمادبهنفس، نیاز به پیشرفت، و خلاقیت و نوآوری) در عناصر برنامه درسی توجه کافی شده است؟
برای پاسخگویی به این سؤال، پس از کنکاش در مطالعات تجربی صورت گرفته به سراغ افراد درگیر در این قضیه، یعنی هنرجویان و هنرآموزان رفتیم که قطعاً نظرات آنها میتواند در برخی از جهات زوایای مسئله را به خوبی نمایان و روشن کند. از سوی دیگر، انتظار میرود نتایج حاصل از این تحقیق بتواند ضعفها و کاستیهای احتمالی در برنامههای درسی را به برنامهریزان و مجریان گوشزد کند تا در برنامهریزیهای آتی بتوانند بهطور دقیق و با اطمینان بیشتری به اتخاذ تصمیم بپردازند.
پینوشتها
1.Savary s Dictionnaire universel de commerce
2. Oxford English dictionary
3. Achivement need
4. Tolerance of ambiguity
5. Accepting the risk
6. Independence
7. Creativity
8. Locus of Control
9. Learning society
10. Knowledge based societie
11. Klandt
12.Vesper
13. Hill
14. Jones & English
15. Turker & Selcuk
منابع
1. آقا محمدی، جواد و عبداللهی، حسین (1394). «تحلیل نقش آموزش در توسعه و ترویج کارآفرینی». فصلنامه رهیافت. شماره 59.
2. احمدپور داریانی، محمود و مقیمی، سید محمد(1392). مبانی کارآفرینی. انتشارات دانشگاه تهران.
3. استیری، عالیه (1389). «ضرورت بسترسازی آموزش کارآفرینی در دوره ابتدایی و تبیین عناصر برنامه درسی برای آن» دانشکده علوم تربیتی دانشگاه الزهرا. پایاننامه کارشناسی ارشد. تهران.
4. الوانی، سیدمهدی و همکاران (1390). «خطمشیگذاری در نظام آموزش کارآفرینی در ایران». ماهنامه کار و جامعه. شماره 140.
5. جاریانی، ابوالقاسم (1392). «برنامهریزی درسی در آموزشهای فنیوحرفهای؛ چرا و چگونه». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره هشتم. شماره 3.
6. جعفری مقدم، سعید و سادات فخارزاده، آرزو (1390). «توسعه نگرش کارآفرینانه در کتابهای درسی». توسعه کارآفرینی. سال سوم. شماره 11.
7. جمالی زواره، بتول؛ نیلی، محمدرضا و شادفر، حوریه (1394). «تبیین عناصر برنامه درسی کارآفرینی در آموزشهای فنیوحرفهای». فصلنامه مهارتآموزی. سال سوم. شماره 12.
8. حسن مرادی، نرگس (1383). «کارآفرینی چالش نوین مدیریت آموزشی». مجموعه مقالات همایش ملی مهندسی اصلاحات در آموزشوپرورش. انتشارات پژوهشکده تعلیموتربیت. تهران.
9.حسینی، سیدمحمود و عزیزی، بهارک (1386). «بررسی عوامل مؤثر در توسعه روحیه و مهارتهای کارآفرینی در میان دانشجویان سال آخر دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران». نشریه علوم کشاورزی ایران. دوره2. شماره2.
10. سلجوقی، سیدمحمد (1391). کارآفرینی. انتشارات خدمات فرهنگی کرمان.
11. سیف، علیاکبر (1379). روشهای اندازهگیری و ارزشیابی آموزشی. نشر دوران. تهران.
12. شاهحسینی، علی (1390). کارآفرینی. تهران: انتشارات آییژ.
13. شاهحسینی، علی و کاوسی، اسمعیل (1388). نوآوری و کارآفرینی. نشر آییژ. تهران.
14. شریف، سیدمصطفی و همکاران (1390). «تحلیل وضعیت آموزش کارآفرینی در آموزش عالی ایران». فصلنامه توسعه کارآفرینی. سال سوم. شماره 11.
15. شعبانی، حسن (1386). مهارتهای آموزشی و پرورشی. انتشارات سمت. تهران.
16. شفیعزاده، حمید؛ محسنی، هدی و جمشیدی، لاله (1390). «بسترسازی فرهنگی توسعه کارآفرینی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی». نشریه مهندسی فرهنگی. سال ششم. شماره57 و 58.
17. صمد آقایی، جلیل (1382). سازمانهای کارآفرین. مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی. تهران.
18. عارفی، محبوبه؛ فتحی واجارگاه، کوروش و نساج، سعیده (1389). «بررسی اثربخشی برنامه درسی کارآفرینی شاخه کاردانش آموزش متوسطه». فصلنامه مشاوره شغلی و سازمانی. دوره دوم. شماره 4.
19. عبدیزاده، حسین؛ نظری، ابوالفضل و اسدزاده، سمیه (1391). چگونگی تقویت روحیه کارآفرینی دانشآموزان مدارس متوسطه از طریق عناصر برنامه درسی. دومین کنفرانس دانشجویی کارآفرینی کشور. تهران.
20. عزیزی، محمد و طاهری، مرتضی (1392). «تأثیر آموزش کارآفرینی بر قصد و ویژگیهای کارآفرینانه دانشجویان». دو فصلنامه نوآوری و ارزش آفرینی. سال دوم. شماره4.
21. فتحی واجارگاه، کورش (1380). اصول برنامهریزی درسی. تهران: انتشارات ایران زمین.
22. فردانش، هاشم (1382). مبانی نظری تکنولوژی آموزشی. انتشارات سمت. تهران.
23. کوثری، مریم و نوروززاده، رضا (1388). «تبیین ویژگیهای عناصر چهارگانه برنامه درسی مقطع کارشناسی با تأکید بر پرورش مهارتهای کارآفرینی». فصلنامه پژوهش و برنامهریزی در آموزش عالی. دوره 15. شماره54.
24. مدرسی، سیده جمیله و مدرسی سریزدی، سیدمحمد مهدی (1392). کارآفرینی. انتشارات ترمه. تهران.
25. مقیمی، سیدمحمد؛ وکیلی، یوسف؛ اکبری، مرتضی (1392). نظریههای کارآفرینی. انتشارات دانشگاه تهران.
26. منوری فرد، فیضالله؛ موحد محمدی، حمید؛ رضوانفر، احمد (1391). «واکاوی اثر مؤلفههای برنامه درسی بر روحیه کارآفرینی دانشجویان». کنفرانس ملی کارآفرینی و مدیریت کسب و کارهای دانشبنیان. مازندران.
27.Harkema, s,j.m. schout,h. (2008). Incorporation student- centered learning in innovation and entrepreneurship education. European journal of education, Vol.43, No. 4. pp67-75.
28. Isaacs, E and et al. (2007). "Entrepreneurship education and training at the further education and trainig level in south Africa".
south Africa journal of education, vol.27,pp. 629-613.
29. Jones, Colin & English, Jack.(2004). "A contemporary approach to entrepreneurship education". journal Education Training, Vol. 46 Hss: 8/9, pp. 416-423.
30. Lounsbury, M.(1998). "Collective Enterpreneurship: the mobilzation of college and university recycling coordinators". journal of organizational change management, Vol.11, N.l,pp. 59-60.
31. Packham, G & et al.(2010). Attitudes towards Entrepreneurship education: a comparative analysis. Education Training, Vol. 52, No. 8/9, pp. 568-586.
32. Raposo, M & do paco, A.(2011). "Entrepreneurship education: relationship between education and ettrepreneurial activity". Psicothema, Vol. 23, pp.453-457.
33. Robbins, S.(1994). Management: four Edition. prentice Hall Inc.
34. Turker, D & Selcuk, S.(2008). "Which factors affect entrepreneurial intention of university students?". journal of european industrial training, vol.33 No.2, pp.159-142.
35. Yildrim, N, Bige Askun, O.(2012). Entrepreneurship intention of public universities in Turky: Going Beyond education and research?. Procedia social and behavioral sciences. Vol. 58, pp 953-963.