مقدمه
قرار گرفتن در مسیر توسعه و دستیابی به توسعه پایدار، امروزه یکی از آرمانهای جوامع بشری است. سازمانهای جهانی مانند «یونسکو»، راههای رسیدن به این توسعه را (بدون در نظر گرفتن شرایط اختصاصی و اقلیمی کشورها) بررسی کرده و راهکارهای کلی را در معرض افکار عمومی قرار دادهاند. یکی از عوامل مهم در دستیابی به توسعه ـ به تأکید سازمانهای بینالمللی- توجه به آموزشهای فنیوحرفهای است. کشورهای توسعهیافته امروزی در دهه 1970 به راز این موفقیت دست یافته و برای آن برنامهریزی کردهاند و از یکی دو دهه بعد به دستاوردهای آن دست یافتهاند. رشد تولید ناخالص داخلی سرانه، پیشرفت صنعتی، افزایش درامد سرانه، افزایش رضایتمندی و توانمندیهای فردی، اشتغال مفید و... از دستاوردهای این مهم است [محمدعلی، 1390: 10].
در هر کشوری که در آستانه گذار از اقتصاد سنتی به اقتصاد «دانشمحور» قرار دارد، آموزشوپرورش مؤثرترین ابزار آن کشور برای ورود به چالشهای آینده به شمار میآید. آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش دوره متوسطه، به عنوان یکی از زیرنظامهای آموزشی کشور، این توانمندی را خواهند داشت که به مثابه ابزاری قابل اعتماد، پل مستحکمی بین کلاس درس و اجتماع و بین کلاس درس و بازار کار بنا کنند [شریفزاده، 1392: 11].
با ایجاد نخستین مدرسهها به سبک جدید و پایهگذاری آموزشوپرورش نوین در کشور، تربیت حرفهای به عنوان بخشی از نظام آموزشی مسئولیت ارائه دانش عملی و مهارتی و نیز تربیت نیروی انسانی مورد نیاز را به عهده گرفت. این نوع تربیت که طی دهههای گذشته در چارچوب نظام آموزشی کشور جریان داشته، با تحمل تغییر ساختاری و نیز شیوه برنامهریزی درسی، همچنان به تربیت افراد برای احراز شغل و حرفه خاص مبادرت ورزیده است [مرجانی، 1385: 9].
با اجرای نظام جدید آموزش متوسطه در سال 1371، تهیه برنامه و سازماندهی محتوای درسی در تربیت حرفهای کشور برای نخستین بار براساس روشی مشخص، یعنی تحلیل شغلی که در منابع منتشر شده از سوی یونسکو به آن توصیه شده بود، انجام گرفت. روش مذکور به طور ضمنی بر این موضوع تأکید دارد که هدفهای ویژه تعلیم و تربیت باید از تحلیل شغل نشئت بگیرد [همان، ص 10]. اما با گذشت بیش از دو دهه از تهیه برنامه تحلیل شغلی، چالشها و مشکلاتی در نظام آموزشوپرورش مشاهده میشود که در ادامه مقاله به آنها پرداخته شده است.
اهمیت و ضرورت مسئله
برنامهریزی برای استخدام جوانان و نیز مسیرهای شغلی آنان یکی از مسائلی است که امروزه باید به دقت مورد بررسی قرار گیرند. در وضعیت فعلی، با افزایش جوانان جویای کار، نرخ بیکاری در حال افزایش است و در بلندمدت، جوانان دیگر نیز چندان احساس امنیت شغلی نمیکنند. به لحاظ اقتصادی نیز این وضعیت واقعه ناگواری است. جدا از اینکه هزینه اتلاف منابع انسانی نیز بسیار بالاست. با توجه به اینکه ما هماکنون در دوران تحول کاری قرار گرفتهایم، مشاغل در حال رشد هستند و پویایی سازمانها روز به روز در حال افزایش است. بدین ترتیب انتخاب شغل سختتر و سختتر میشود. در این شرایط، یافتن شغل دائم برای جوانان بسیار دشوار است [بهمنپور، 1385: 38].
جوانان باید آموزشهایی ببینند که مهارتهای آنان تقویت شود و برای مشاغل گوناگون آمادگی پیدا کنند. به همین دلیل به مهارتهای خاص کسب و کار، کارآفرینی، نوآوری و تغییر نگرش در مورد ساختارهای کاری نیازمندند. به زبان ساده، کسب و کار عبارت است از نحوهای اشتغال و به طور مشخص شامل تولید و خرید کالاها و خدمات با هدف فروش آنها به منظور کسب سود میباشد [همان، ص 39].
آموزش برای کار به پذیرش، توسعه و تدوین اصول فلسفی نیاز دارد تا بتواند آن را هدایت یا خلق کند و در شرایط کار تغییر به وجود آورد. کارگزاران آموزش برای کار باید برای تأمین نیازها و شرایط کاری امروز و آینده، فلسفههایی را پایهریزی کنند که هم نیازهای فنیوحرفهای و هم رشد فردی را مدنظر داشته باشند [تاد استورم، 1389: 28].
ویژگی بارز اقتصاد امروز تغییرات سریع است. لذا کشورهایی میتوانند در چنین اقتصادی موفق باشند که قابلیت تطبیق با این تغییرات را داشته باشند. کشورهایی که در آنها، میزان فعالیتهای کارآفرینانه بالاتر است، قادرند در اقتصاد جهان موقعیت بهتری کسب کنند. تحقیقات انجام شده نشان دادهاند که رشد اقتصادی با فعالیتهای کارآفرینانه ارتباط مستقیم دارد [جعفرزالی، 1385: 43].
چشمانداز تحولات جهانی نظامهای آموزشی نشان میدهد که در قرن بیست و یکم، آموزش متوسطه نسبت به سایر دورههای تحصیلی رشد بیشتری را که در بردارنده ابعاد و وجوه گوناگون اقتصادی است و تدوین راهبردها و برنامههای جدید را الزامی میسازد، شاهد خواهد بود [سرکار آرانی، 1389: 28].
با توجه به سرعت روند جهانی شدن و بازسازی اقتصادی در نظامهای سیاسی جهان و اهمیت دستیابی به دانش و اطلاعات لازم، نیازهای آموزشی در تمام سطوح تغییر کرده است. این نیازها برای نیروی کار آینده بسیار اهمیت دارد. در بسیاری از کشورهای رو به توسعه، ارتباط کمی میان نیازمندیهای جامعه اطلاعاتی و آنچه که در مراکز آموزشی تدریس میشود، وجود دارد. اینکه برنامههای آموزشی و درسی نظامهای تعلیم و تربیت باید با اولویتهای ملی کشورها منطبق باشند و این اولویتها باید تغییرات اساسی ساختار اقتصادی جهانی و راهبردهای جدید برای پیروزی در این رقابتها را در نظر بگیرند [امام جمعه، 1384: 39].
توصیه یونسکو برای دهههای هزاره سوم در مورد آموزشهای فنیوحرفهای، که سه هدف اساسی را برای این آموزشها مطرح کرده، مورد توجه و استقبال بسیاری از کشورها قرار گرفته است. این هدفها عبارتاند از:
● تقویت آموزشهای فنیوحرفهای به منزله جزء لازم یادگیری مادامالعمر؛
● جهت دادن آموزش فنیوحرفهای به سمت توسعه پایدار؛
● فراهم آوردن آموزش فنیوحرفهای برای همه [محمدعلی، 1390: 11].
اگر توجه کنیم که هرگونه به کارگیری منابع و امکانات به منظور تولید کالا یا ارائه خدمات به جامعه، بدون وجود نیروی انسانی کارامد و آگاه تقریباً غیرممکن است و این نیرو نیز با «آموزش» تأمین میشود، به اهمیت و جایگاه تعلیم و تربیت در تولید اقتصادی که رشد در سایر زمینهها را نیز به دنبال خواهد داشت، پی میبریم [ابراهیمنژاد، 1390: 13 و 14].
از نیمه دوم قرن بیستم، بسیاری از کشورها به اهمیت آموزشوپرورش و نقش آن در پیشرفت اقتصادی پی بردند و به نحو مؤثری در پی اصلاح نظامهای آموزشی خود برآمدند. به طور کلی، رویکرد اقتصادی به آموزشوپرورش «در واقع مبین تحول در جوامعی است که از ایستایی به پویایی رسیده و از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی تحول یافتهاند؛ اگرچه جنبههای سنتی آموزشوپرورش، انطباق آن را با بنیاد نو، کند میکند» [همان، ص 14]. بنابراین با توجه به اهمیت و نقش آموزشهای فنیوحرفهای در جامعه لازم است قبل از پرداختن به چالشهای فرهنگی و اقتصادی موجود در هنرستانها، در خصوص ویژگیها، هدفها و نقش هنرستانها در آموزشوپرورش مطالبی ارائه دهیم.
اهمیت و ضرورت تأسیس هنرستانها در آموزشوپرورش
رقابت در سطح جهانی رو به افزایش است و دولتها در ازای سرمایهگذاری در ارائه آموزش فنیوحرفهای در مقایسه با آموزش عمومی درصدد ارائه بازدهی بیشتر از سرمایهگذاریهایی هستند که در بخش آموزش فنیوحرفهای انجام میشود. در سراسر دنیا با افزایش سطح آموزش و تحصیلات، آرزوها و خواستهها هم افزایش مییابند. کارگران و کارکنان از شغل یا مسیر شغلی خود تقاضاهای بیشتری دارند. از سوی دیگر، کارگران بیشتر در پی مشاغلی هستند که کیفیت زندگی بهتری داشته باشند، نه پول بیشتر. در فرایند توسعه منابع انسانی به استانداردهای مهارت افراد توجه میشود [حسینزاده، 1391: 8].
در بسیاری از کشورها واحدهای درسی و آموزش مهارتهای اصولی در دبیرستانها ارائه میشود. دانشآموزانی که به هنرستانهای فنیوحرفهای میروند، مهارتهایی را فرا میگیرند که سرانجام مسیر شغلی آنها را تعیین میکند. در واقع، برنامه آموزش حرفهای بر همان شیوه استاد-شاگردی و آموزش در کارگاه مبتنی است که فرد زیر نظر استاد، فن یا حرفهای را میآموزد [همان، ص 12].
این آموزشها، علاوه بر آموزش عمومی، به جنبههایی از فرایند آموزشی میپردازند که در برگیرنده مطالعه فناوریها و علوم وابسته، کسب نگرشها و مهارتهای عملی و فهم دانش مرتبط با حرفهها در بخشهای گوناگون اقتصادی (صنعت، کشاورزی و خدمات) و زندگی اجتماعی است. همچنین افراد را برای احراز شغل یا حرفه و یا ادامه تحصیل در رشتههای فنی و مهندسی و علمی و کاربردی آماده میسازند [شریفزاده، 1392: 12].
اهم ویژگیهای آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش
● هماهنگ و سازگار شدن با نیازهای ملی و منطقهای و توجه به شرایط اقلیمی و بومی این آموزشها.
● امکان به روز شدن این آموزشها متناسب با پیشرفت علوم و فناوری و نیازهای بازار کار، و نیز امکان ارتقای آموزشهای عملی و کارگاهی به منظور تعمیق دانش هنرجویان.
● امکان تربیت نیروی کار متناسب با مقتضیات جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی استانها.
● ایجاد آمادگی نسبی در هنرجویان برای ادامه تحصیل در دورههای آموزش عالی (فنی- مهندسی و علمی-کاربردی).
● استفاده از امکانات و تجربیات دستگاههای دولتی و مؤسسات خدماتی و تولیدی بخش غیردولتی برای برنامهریزی و اجرای رشتههای تحصیلی مورد نیاز.
● پرورش روحیه کارآفرینی در هنرجویان فنیوحرفهای و کاردانش.
● وجود تنوع در رشتههای فنیوحرفهای و کاردانش.
● توجه به استعدادها و علاقههای فردی و انجام فعالیتهای گروهی.
● توجه به آموزش بزرگسالان و دختران.
● ایجاد فرصتهای آموزشی مناسب، به ویژه در مناطق کمتر برخوردار.
توسعه اقتصادی دو هدف اصلی دارد: اول، افزایش ثروت و رفاه مردم (ریشهکنی فقر) و دوم، ایجاد اشتغال که هر دوی این اهداف در راستای عدالت اجتماعی هستند [همان، ص 12 و 13].
ارتباط آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش با توسعه اقتصادی
ارتباط آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش با توسعه را میتوان از جنبههای زیر بررسی کرد:
● تشکیل سرمایه انسانی
● شتابدهی به تولید
● اشتغال و مقابله با بیکاری
● کارآفرینی
● کار و حرفه
● اقتصاد دانشمحور [همان، ص 14].
مشخصات و ویژگیهای شاخه کاردانش
در کلیات نظام جدید آموزش متوسطه، در مورد مشخصات و ویژگیهای شاخه کاردانش آمده است: «آموزشهای کاردانش به آموزشهایی اطلاق میشود که موجبات ارتقای دانش افراد، ایجاد مهارتهای لازم و به فعلیت درآوردن استعدادهای نهفته انسان را فراهم آورد تا آنها را برای احراز شغل، حرفه و کسب و کاری مشخص آماده سازد و یا مهارتهای آنها را برای انجام کاری که به آنان محول شده است، تا سطوح مطلوب افزایش بخشد» [شریعتزاده، 1392: 5].
شاخه کاردانش شاخهای از نظام جدید است که با استفاده از مراکز تولیدی و خدماتی، بخشهای اقتصادی، فرهنگی و آموزشی و با احداث مراکز خاص، به منظور جذب و تشویق دانشآموزان مستعد و علاقهمند برای کسب مهارتهای مورد نیاز جامعه و گسترش آموزش آنها به تناسب امکانات و براساس مقررات، ایجاد میشود [عباسپور، 1386: 221]. به عبارت دیگر، هدف شاخه کاردانش تربیت نیروی انسانی در سطوح نیمهماهر، ماهر، استادکار و سرپرست کارگاه برای بخشهای متفاوت صنعت، کشاورزی و خدمات و احراز آمادگی نسبی در دانشآموزان برای ادامه تحصیل در رشتههای خاص علمی- کاربردی است. هدفهای جزئی آن پرورش روحیه کارآفرینی به جای کارجویی، گسترش سریع و فراگیر شدن آموزشهای مهارتی به دلیل ظرفیت بالای سازگاری روشهای اجرایی و محتوایی، تناسب رشتههای مهارتی با نیازهای ملی، محلی و منطقهای و سازماندهی، طراحی و جهتگیریهای آموزشهای متوسطه است. البته مشکلاتی جهت اجرای این هدفها وجود دارند. ناشناخته بودن آنها برای دانشآموزان جدید و نوپا بودن نظام آموزشی کاردانش، انتخاب اجباری نه از روی علاقه توسط برخی دانشآموزان و یا کاهش علاقه در رشته انتخابی در حین تحصیل، از جمله عواملی هستند که ممکن است موجب عدم موفقیت و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در درسهای مهارتی آنان شوند [تکمیل همایون، 1379: 10].
کارآفرینی و هنرستانها
یکی از هدفهای تأسیس هنرستان، پرورش فارغالتحصیلان کارآفرین است. کارآفرینی فرایند است نه هدف و تنها در کسب و کار مطرح نیست، بلکه شیوه زندگی است که در تمامی ابعاد زندگی فردی-اجتماعی و... تجلی مییابد. در نظام آموزشی غیرکارآفرین مجالی برای بروز و شکوفایی استعداد و خلاقیت کودکان وجود نخواهد داشت و برای شکوفاسازی استعداد و خلاقیت بیش از همه به ساختارها و روشهای مدیریتی نیاز است که توانایی شناخت و هدایت استعدادهای بالفعل و بالقوه دانشآموزان را داشته باشد. بیشک آموزشوپرورش به تنهایی نمیتواند عهدهدار این امور باشد، بلکه این کار همکاری همه نهادها را میطلبد. چراکه جلوه بارز نظام آموزش کارآفرین، مشارکت در کارها و فعالیتهای گروهی است [یعقوبی، 1390:8].
کارآفرین توانایی آن را دارد که فرصتهای کسب و کار را ببیند، آنها را ارزیابی و منابع لازم را جمعآوری کند، از آنها بهره ببرد و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پیریزی کند. او میتواند با استفاده از عوامل تولید متعلق به دیگران و مدیریت خویش به فعالیتهای مولد اقتصادی دست بزند [آقامحمدی و اسدی، 1392: 55].
دوره گذار اقتصادی و علل پدید آمدن مشکلات چالشبرانگیز در دوره گذار
«دوره گذار» به دوره زمانی خروج از مدرسه و نخستین ورود به یک شغل ثابت یا رضایتبخش اطلاق میشود. این دوره زمانی به منزله یک دوره بحرانی و در حال تغییر زندگی اقتصادی و اجتماعی است که گروه سنی 24-15 سال را در بر میگیرد. در این دوره جوانان مهارتهای خود را توسعه میدهند تا به کمک آن بتوانند به اعضای مولد جامعه تبدیل شوند [شریعتزاده، 1393: 16].
بر مبنای مفاهیم اقتصادی، گذار دانشآموزان متأثر از تعامل بین نظام آموزشی و نظام کار و اشتغال در کشور است. به عبارت دیگر، بین عرضه و تقاضا تعامل صورت میگیرد. این عوامل به دو دسته کلی تقسیم میشوند [شریعتزاده، 1393: 17 و 18]:
1. نقش منفعلانه نظام آموزشی
هر قدر بروندادها با ویژگیها و مختصات مورد نیاز نظام تقاضا، از نظر کمیت و کیفیت تناسب بیشتری داشته باشد، فرایند گذار از مدرسه به دنیای کار روند مناسبتری خواهد داشت. وضعیت گذشته و حال نظام آموزشوپرورش در ایران نشان میدهد که این نهاد عموماً در برابر فشارهای اجتماعی- سیاسی و تقاضا برای آموزش، منفعلانه عمل میکند. لذا فرایند آموزش و تربیت بهگونهای رقم میخورد که دانشآموختگان و بروندادهای نظام آموزشوپرورش حتی با فرض آنکه درک و فهم درستی از موضوعات و مفاهیم مورد آموزش داشته باشند، قادر نیستند از آموختههای خود در محیط اشتغال و بازار کار بهره بگیرند. کارفرمایان همواره از عملکرد و توانمندی آنها گله و شکایت دارند، زیرا نقش منفعلانه آموزشوپرورش سبب شده است که برنامهریزی درسی و آموزشی بر مبنای امکانات موجود و در اختیار آموزشوپرورش طراحی شود و به اجرا درآید.
2. تغییرات محیط اقتصادی ـ اجتماعی
تغییرات در متغیرهای کلان اقتصادی (مانند نرخ رشد اقتصادی، نرخ تورم یا تولید ناخالص داخلی) از یک طرف و تغییرات سریع در عرصه فناوری از طرف دیگر سبب میشود که نظام کار و اشتغال (تقاضا) ناپایدار شود و کمیت و کیفیت تقاضای نیروی انسانی دائماً در نوسان و تغییر باشد.
چالشهای فرهنگی و اقتصادی هنرستانها
قبل از پرداختن به چالشهای موجود و تعیین میزان فاصله وضعیت کنونی هنرستانها از هدفهای کلی خود و به منظور ایجاد دیدگاه وسیعتر در این زمینه، در ادامه به تجزیه و تحلیل هدفهای کلی هنرستانها میپردازیم.
ابعاد هدفهای کلی هنرستانها:
• تناسب هدفها با نیازها و علاقههای فراگیرندگان؛
• تناسب هدفها با نیازها و شرایط و امکانات جامعه؛
• تناسب و هماهنگی هدفها با یکدیگر [همان، ص 7].
چالشهای فرهنگی هنرستانهای فنیوحرفهای و کاردانش
بر مبنای مطالعات و تجربیات نگارنده که چندین سال است در هنرستانهای کاردانش و فنیوحرفهای به تدریس مشغول و مشکلات هنرستان، دغدغه فکری وی است- از آنجا که شرط معدل برای ورود به هنرستان وجود ندارد، اکثر صندلیهای هنرستانها را دانشآموزانی پر کردهاند که از روی ناچاری و اجبار به دلیل سطح نمرات بسیار پایین در سالهای گذشته و بنیه علمی ضعیف و همچنین بدون علاقه و استعداد انجام کارهای مهارتی وارد هنرستان شدهاند. از این رو به تدریج در طول سالها، این باور و نگرش در بیشتر دانشآموزان و والدین آنان به وجود آمده که هنرستان جای دانشآموزان ضعیف است. همین باور به صورت فرهنگ سازمانی در میان مسئولان امر و مدیران مدارس و معلمان ریشه دوانده است، به طوری که به جای اینکه دانشآموز قوی اما علاقهمند و مستعد به رشتههای مهارتی را هنرستانها سوق دهند با والدین آنان همسو میشوند و به اجبار آنان را به مدارس متوسطه نظری که مشخص نیست چه آینده شغلی در انتظارش باشد، هدایت میکنند.
علاوه بر این، حضور تعداد زیاد دانشآموزان بیعلاقه و بیانگیزه با بنیه علمی ضعیف، کار معلمان شاغل در هنرستان را دوچندان میکند. آنها باید در کنار تدریس با بیان مزایای رشتههای هنرستان نسبت به دبیرستان، بارقه امید و انگیزه را در هنرجویان به وجود آورند و آنان را به درس و آینده شغلیشان علاقهمند سازند تا شاهد پیشرفت تحصیلی آنان باشند.
مسئله فرهنگی دیگر این است که هنوز هدف اصلی هنرستان که همانا حرفه و مهارتآموزی و کارآفرینی با حداقل مدرک دیپلم و نه لزوماً ورود به دانشگاه و تحصیلات عالیه است- برای برخی کارشناسان و مسئولان جا نیفتاده است. هر سال در ابتدای سال تحصیلی، آمار تعداد قبولیهای کنکور را از مدیران هنرستان درخواست و با مدارس متوسطه نظری مقایسه میکنند. هر سال هم از مدیر هنرستان انتظار افزایش تعداد قبول شدگان کنکور را دارند.
همه این مسائل فرهنگی به تأمل و تجزیه و تحلیل نیاز دارند.
چالشهای اقتصادی هنرستانهای فنیوحرفهای و کاردانش
قوانین داخلی اعم از قانون برنامه سوم و قانون برنامه چهارم در سطح خرد و کلان به آموزش فنیوحرفهای توجه کردهاند. سند چشمانداز نیز با توجه به امر «توسعه» و جامعهای برخوردار از «دانش پیشرفته با توجه به سهم برتر منابع انسانی»، «رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی»، «ارتقای سطح نسبی درامد» و رسیدن به «اشتغال کامل»، در حقیقت به توسعه و گسترش این آموزشها توجه کرده است [محمدعلی، 1390: 11]. اما موانع، چالشها و مشکلاتی مانع تحقق کامل هدفهای آموزشهای فنیوحرفهای شدهاند.
مرتبط کردن آموزش و تربیت نیرو با نیاز کار و اشتغال، یکی از وظایف اساسی هنرستانهای فنیوحرفهای و کاردانش است. این آموزش فنیوحرفهای است که تفاوتها را بین دانشآموزان به وجود میآورد و استعدادها را شکوفا و قابلیتهای شخصی را کامل میکند. بنابراین آموزش فنیوحرفهای و کاردانش وسیلهای برای فرد در طول زندگی، برای نیل به پیشرفت، راهی برای حل مشکلات شغلی و یکی از ابعاد هویت فردی در زندگی اجتماعی است. آموزشهای تئوری در کشور ما قوی و پرشمارند، به نحوی که در دانش نظری پیشرفت فوقالعادهای داشتهایم. اما به موازات آن نتوانستهایم نیروی انسانی را برای کسب مهارتهای لازم که بتوانند این دانش را به کار و ثروت تبدیل کنند، آموزش دهیم [http://moshaveretahsilinm.blog...].
برای مثال، دبیران رشته خیاطی هنرستانها میتوانند در ایام تابستان با کمک دانشآموزان رشته مزبور برای سایر مدرسهها لباس مدرسه تولید کنند و از این طریق هم برای دانشآموزان خود اشتغال به وجود آورند و هم مدرسهها از سود حاصل از آن بهرهمند شوند. مشابه آن میتوان به کمک هنرآموزان رشتههای دیگر به تولید و پرورش گل و گیاه، تعمیر لوازم برقی، لولهکشی آب منازل و... پرداخت و کارآفرینی کرد [جلیلی نوشآبادی، 1391: 35]. اما با وجود ظرفیت قوی هنرستانها در کارآفرینی، حتی قبل از اخذ دیپلم، از این ظرفیت به نحو مطلوب بهرهبرداری نمیشود. از منظر بیشتر تجارتپیشگان و کارآفرینان، علت جمود و لختی مؤسسات آموزشی نبود رقابت میان آنهاست. در نظر اهالی کسب و کار که مرگ و زندگی کاری خود را در گرو ابداع و برونرفت از مشکلات میدانند، در آموزش حس اضطرار و فوریت غایب است [سنگه، 1390: 33].
یکی از تنگناهای آموزشهای فنیوحرفهای آن است که این نوع آموزش از یکسو همگون و متوازن با آموزشهای نظری نیست و از سوی دیگر این توازن و هماهنگی حتی درون آموزشهای فنیوحرفهای بین بخشهای متفاوت، از جمله صنعت، خدمات و کشاورزی به چشم نمیخورد. آموزش مطلوب فنیوحرفهای در هر جامعه عبارت از توازن بین این بخشها با یکدیگر و توجه کردن به نیازها و مقتضیات جامعه است [شریفزاده، 1390: 19].
در اثر توزیع نامناسب رشتههای کاردانش در مناطق گوناگون کشور و نیز توزیع نامناسب دانشآموزان در رشتههای متفاوت، بازار کار از برخی از رشتهها اشباع شده و در برخی از رشتهها نیاز بازار کار برطرف نشده است. برخلاف انتظار، استانداردهای آموزشی «به روز» و از تناسب و کفایت کافی برخوردار نیستند و در نتیجه نیازهای بازار کار را پوشش نمیدهند [نویدی و محمدی، 1390: 43].
براساس مطالعات انجام گرفته، جمعیت جوانان و فعال کشور ما (64-15 سال) تا سال 1400 بالغ بر 61 میلیون نفر یعنی 63 درصد جمعیت کل کشور خواهد شد. این بدان معنی است که جمعیت فعال هر سال 5/2 درصد رشد خواهد داشت. پس سطح اشتغال نیز باید رشدی معادل 5/2 درصد در سال داشته باشد تا وضعیت فعلی حفظ شود. یعنی تا سال 1400 در ایران باید 29 میلیون فرصت شغلی ایجاد شود. مطابق هدفهای سند چشمانداز 20 ساله باید 5 درصد از رشد درصدی اقتصاد کشور، حاصل از ارتقای بهرهوری باشد. اما متأسفانه با وضعیتی که در حال حاضر مشاهده میشود، به دلیل نبودن رابطه مؤثر بین آموزشها و نیاز بازار کار، رسیدن به این مهم بعید به نظر میرسد [حسینپور، 1393: 48].
آموزشهای فنیوحرفهای که باید موجب بالا رفتن کارایی و کارآفرینی نیروی انسانی برای کمک به رشد اقتصادی و اشتغال در جهت بهبود کیفیت زندگی مردم شود، به نتیجه مطلوب منجر نشده است [محمدعلی، 1390: 13].
مهمترین مشکلات برای کسب سه ویژگی کارایی، انعطافپذیری و پاسخگویی به نیازهای بازار کار را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
الف) ساختار اجرایی و آموزشی نظام آموزش فنیوحرفهای؛
ب) ارتباط ضعیف بین آموزش فنیوحرفهای و مراکز تولیدی و خدماتی؛
ج) نبود پشتوانه علمی برای ارتقای کیفی این آموزشها [حسینپور، 1393: 48].
نبود ارتباط مؤثر بین آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش با نیاز بازار میتواند یکی از این دلایل را داشته باشد:
فقدان نیازسنجی دقیق بازار کار؛ وجود نظام مستقل برای آموزش فنیوحرفهای و کاردانش؛ بیتوجهی به نیازهای محلی و منطقهای؛ نبود ارتباط مؤثر میان آموزش فنیوحرفهای و صنعت [پیشین].
عوامل بازدارنده تحقق هدفهای تأسیس هنرستانهای فنیوحرفهای و کاردانش:
● توزیع نامناسب رشتههای کاردانش در کشور؛
● نابسامانی وضعیت اقتصادی و بازار کار؛
● ناهماهنگی میان نیازهای جامعه و برنامههای آموزشی فنیوحرفهای؛
● نبود یک نهاد سیاستگذار در سطح ملی و مشخص نبودن چشمانداز و مأموریت اصلی تشکیل بخش آموزشهای فنیوحرفهای؛
● مناسب نبودن ساختار بخشهای صنعت، خدمات و کشاورزی برای آموزش فنیوحرفهای؛
● مشکل سرمایهگذاری در بخش آموزش فنیوحرفهای؛
● پایین بودن منزلت اجتماعی آموزشهای فنیوحرفهای و گرایش عمومی جوانان برای ورود به دانشگاه؛
● کمبود فرهنگ پژوهش و ارزشیابی؛
● ابهام درباره «مراحل» و «مکانها»ی مناسب برای آموزش فنیوحرفهای؛
● رعایت نکردن اصل واقعبینی در تدوین برنامههای آموزش فنیوحرفهای؛
● مستقل بودن کار و تلاش از رفاه شخصی و منزلت اجتماعی [نویدی و محمدی، 1390: 44].
محمدعلی (1390) در مقاله خود اهم مشکلات و چالشهای دروننهادی و بروننهادی آموزشهای فنیوحرفهای در ایران را اینگونه فهرست کرده است:
● ناشناخته بودن نیازهای کیفی بازار کار؛
● کمبود اطلاعات جدید درباره نیروی کار؛
● کمبود مشاوران حاذق و مطلع در هنرستانهای فنیوحرفهای و کاردانش؛
● کمتوجهی به تشکیل سرمایههای انسانی؛
● مشارکت غیرفعال بخش خصوصی در آموزشهای فنیوحرفهای؛
● نارسایی قوانین و مقررات؛
● فراهم نبودن بستر لازم برای افزایش آگاهیهای حرفهای در آموزشهای عمومی؛
● عدم دسترسی کامل دانشآموزان، به ویژه دختران روستایی، به آموزشهای فنیوحرفهای؛
● اجرا نشدن کامل سیاستهای مصوب مربوط به آموزشهای فنیوحرفهای؛
● فقدان استانداردهای شغلی و حرفهای؛
● نبود سطح هماهنگی مهارتی بین ارائهدهندگان آموزشهای فنیوحرفهای؛
● نبود نظام تضمین و کنترل کیفیت در آموزشهای فنیوحرفهای.
شاخه کاردانش از نظر تناسب با نیازها، شرایط و امکانات موجود در کشور از چند منظر با چالش اساسی مواجه است:
● شفاف نبودن نیازهای کیفی نیروی انسانی در بازار کار کشور؛
● متناسب نبودن هدفگذاری با شرایط اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه؛
● نامتناسب بودن هدفگذاری با امکانات جامعه؛
● نامتناسب بودن هدفگذاری با ساختار اشتغال در بازار کار ایران [شریعتزاده، 1392: 7 و 8].
نتیجهگیری
علیرغم توجه مسئولان و قانونگذاران کشور به ارزش و اهمیت آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش، به دلایل بسیار، از جمله نبود نگرش جامع به این آموزشها، به روز نبودن این آموزشها، نبودن تعامل و تناسب میان بازار کار و آموزش، نداشتن متولی و مرکز سیاستگذاری واحد، اجرایی نشدن قوانین مصوب، بیتوجهی به نیروی انسانی آموزشدهنده، فقدان تجهیزات مناسب، اصلاح نشدن هرم شغلی و... از موفقیت چندانی برخوردار نبوده و نیازمند اصلاحات جدی است. قطعاً اصلاحات آموزشی در هر کشور تابع شرایط و تحولات ویژه آن کشور است، اما از آنجا که کشورها به نوعی تحت تأثیر تحولات جهانی و بینالمللی قرار دارند، میتوان نکات مشترکی را در این اصلاحات یافت؛ به ویژه اگر به جای توجه به شکل ظاهری به راهبردهای حساس آن در موضوعات مشترک توجه شود [محمدعلی، 1390: 11]. بنابراین باید با توجه به علل و عوامل ایجاد موانع و چالشهای فرهنگی و اقتصادی، با عزمی ملی و اصلاح برنامهریزیها و دستورالعملها در سطوح بالا و اجرایی شدن آن در سطوح پایینتر، به رفع مشکل و یا حداقل به بهبود وضع موجود کمک کرد تا فاصله وضع موجود از وضع مطلوب و از هدفهایی که مورد انتظار هنرستانهای فنیوحرفهای و کاردانش بود، به حداقل ممکن برسد.
یکی از راهکاریهای اساسی اصلاح وضعیت موجود آموزشهای فنیوحرفهای در ایران، با توجه به تجربیات جهانی، تشکیل نهاد سیاستگذار واحد، تأسیس نهادهای رابط میان صنعت و آموزشهای فنیوحرفهای، پژوهشمحور کردن نظام آموزش فنیوحرفهای، تفویض اختیارات تصمیمگیری به مسئولان محلی برای توجه به نیازهای محلی و منطقهای (آمایش سرزمین و تطبیق برنامههای آموزشی و اجرایی با نیازها) و برقراری نظام آموزش مبتنی بر شایستگی در آموزش فنیوحرفهای است [همان، ص 14 و 15].
پیشنهاداتی
الف) برای کاهش موانع و رفع چالشهای فرهنگی
● قبل از هر چیز، مدیران سازمانها ادارات آموزشوپرورش استانها و شهرستانها و مدیران، دبیران و مشاوران دبیرستانها، با برگزاری کارگاههای آموزشی، جلسات توجیهی، کلاسهای ضمن خدمت و... از هدفها، اهمیت و ضرورت تشکیل هنرستانهای کاردانش کاملاً آگاهی یابند تا هیچگونه رفتار، برخورد و عملکرد تبعیضآمیزی نسبت به شاخه کاردانش در مقابل شاخههای متوسطه نظری و فنیوحرفهای نداشته باشند و دانشآموزان علاقهمند به تحصیل در هنرستانهای کاردانش را به اجبار به مدارس دیگر هدایت نکنند. هدف اصلی در هنرستانها تربیت نیروی ماهر و کارآفرین با حداقل مدرک دیپلم است، نه افزایش آمار فارغالتحصیلان دانشگاهی!
● رسانههای جمعی و عوامل اجرایی آموزشوپرورش، به خانوادههایی که دانشآموزان سال اول دبیرستان دارند، به طور دقیق، در زمینه رشتههای متفاوت تحصیلی آموزش بدهند که در تعیین رشته تحصیلی فرزندشان، علاقه و استعداد تحصیلی وی را در درجه اول اهمیت قرار دهند.
● در هفته مشاغل، کارشناسان درباره وضعیت رشتههای کاردانش، واحدهای درسی درسهای مهارتی و شرایط ادامه تحصیل به دانشآموزان سال آخر متوسطه دوره اول، اطلاعات کافی بدهند.
● به دانشآموزانی که قصد دارند وارد هنرستان کاردانش شوند توصیه شود، مشورت با مشاوران مدرسه، کارشناسان، هنرآموزان و هنرجویان شاخه کاردانش مشورت کنند و حتماً علاقه و استعداد خود را در رشته مهارتی، بشناسند و براساس علاقه به رشته تحصیلی، به انتخاب رشته در هنرستان کاردانش دست بزنند تا در آینده شاهد سرخوردگی و افت تحصیلی احتمالی خود نباشند.
● مدیران هنرستانهای کاردانش و مسئولان ذیربط در ردههای بالاتر، به منظور تداوم و افزایش علاقه دانشآموزان علاقهمند و یا ایجاد علاقه و انگیزه در دانشآموزان بیعلاقه و بیانگیزه که به دلیل پایین بودن سطح نمرات درسی، به اجبار وارد هنرستان شدهاند، تمهیداتی در نظر بگیرند. از جمله این زمینهسازیها میتوان به این موارد اشاره کرد: برگزاری کلاسهای آموزش خانواده با حضور کارشناسان؛ ایجاد رابطه عاطفی با دانشآموزان؛ شرکت دادن دانشآموزان در فعالیتهای مدرسه؛ استفاده از دبیران و هنرآموزان ماهر و علاقهمند به تدریس و به روز رسانی دانش آنها با مجلات و کلاسهای ضمن خدمت؛ زیباسازی فضای آموزشی؛ تأمین تجهیزات و امکانات لازم در کارگاههای هنرستان با تخصیص بودجه و اعتبار کافی؛ ارزیابی وضعیت پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در پایان هر نیمسال تحصیلی و بررسی دلایل افت تحصیلی احتمالی با حضور مسئولان، مشاوران، دبیران، روانشناسان و صاحبنظران؛ مشاوره با دانشآموزان کمعلاقه و یا بیعلاقه به رشته تحصیلی خود؛ استفاده از آخرین یافتهها و نوآوریهای علم مدیریت و برنامهریزی آموزشی و کاربست روشهای فعال تدریس و یادگیری درسهای مهارتی.
● معلمان برای مشارکت در طرح تحول آموزشوپرورش، تدریس سنتی را کنار بگذارند و برای افزایش علاقه به تحصیل، ایجاد انگیزه تحصیلی و پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان، از روشهای متنوع و نوین تدریس استفاده کنند و با رفتار و گفتار خود الگو و سرمشق مناسبی برای دانشآموزان باشند. فضای کلاس را جذاب کنند و از هر فرصتی برای آموزش درس اخلاق و مهارتهای زندگی به دانشآموزان استفاده کنند، همواره از نظرات و راهنماییهای کارشناسان اهل فن و انتقادات و پیشنهادات سازنده همکاران بهره بگیرند و ارتباط با اولیای دانشآموزان را فراموش نکنند.
ب) برای کاهش چالشهای اقتصادی
نظام آموزشوپرورش نباید انتظار داشته باشد که محیط اقتصادی- اجتماعی خود را با شرایط آموزشوپرورش هماهنگ کند. بلکه برعکس، آموزشوپرورش همواره باید تدابیری در جهت ارتباط و نزدیکی با بازار کار و نیازهای آن در برنامهها و سیاستگذاریهای خود طراحی کند و به اجرا بگذارد. در این راستا موارد زیر پیشنهاد میشوند:
● تغییر نحوه اجرای برنامه هدایت تحصیلی، آنچنانکه تا حد امکان توزیع دانشآموزان در رشتههای متفاوت نظام آموزش متوسطه، به ویژه در آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش، بر مبنای علاقه و استعداد دانشآموزان باشد. این روند زمانبر است، اما تحقق آن امکانپذیر است.
● توسعه آموزشهای فنیوحرفهای و ترجیحاً کاردانش کارگاهمحور باشد. زیرا در حال حاضر به دلائل مختلف، جو حاکم بر این آموزشها بهگونهای است که به تقویت بنیه تئوری و نظری دانشآموزان میانجامد، نه کسب مهارتهای حرفهای. در این راستا تا حد امکان تلاش شود که برنامه کارآموزی و کارورزی دانشآموزان در اوقات مناسب و در محیط واقعی کار صورت پذیرد تا دانشآموزان علائم، نشانهها و شرایط بازار کار و نیاز کارفرمایان را به نیروی انسانی به درستی درک، استنباط و لمس کنند.
● توسعه رشتههای فنیوحرفهای و مهارتی بر مبنای نیازهای منطقهای و آمایش سرزمین صورت گیرد و از هرگونه توسعه کمی این رشتهها بدون در نظر گرفتن نیازهای بازار کار در منطقه اجتناب شود [شریعتزاده، 1393: 19].
منابع
1. آقامحمدی، جواد و اسدی، عزیز (1392). «بررسی ویژگیهای کارآفرینی هنرآموزان و هنرجویان هنرستانهای فنیوحرفهای و کاردانش». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای و کاردانش. دوره نهم. زمستان.
2. ابراهیمنژاد، محمد (1390). «آموزشوپرورش و اقتصاد». ماهنامه رشد معلم. دوره 30. مهرماه.
3. امام جمعه، طیبه (1384). «تغییرات اقتصادی جهانی در عصر اطلاعات و تأثیر آن در فرایند یادگیری». ماهنامه رشد تکنولوژی آموزشی. دروه 21. آذر.
4. بهمنپور، زهرا (1385). «آموزش کارآفرینی و مهارتهای کسب و کار در مدارس». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره دوم. پاییز. صص 38 و 39.
5. تاد استورم، بروس (1389). «نقش فلسفه در آموزش برای کار». ترجمه بهناز مرجانی. فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره پنجم. بهار.
6. تکمیل همایون، غلامحسین (1379). «تغییر نظام آموزش متوسطه، چرا و با چه هدفی انجام گرفت». فصلنامه کاردانش. شماره 31 و 32.
7. جعفرزالی، علی (1385). «کارآفرینی و پیامدهای آن». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره دوم. زمستان.
8. جلیلی نوشآبادی، سیدجلیل (1391). «اقتصاد آموزشوپرورش». ماهنامه رشد معلم. دوره 31. آبان.
9. حسینپور، مریم (1393). «تنوع در تدریس آموزش فنیوحرفهای و کاردانش». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای و کاردانش. دوره نهم. تابستان.
10. حسینزاده یوسفی، غلامحسین (1391). «آموزشهای فنیوحرفهای و کاردانش با رویکرد تخصصگرایی نرم». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره هفتم. بهار.
11. سرکارآرانی، محمدرضا (1389). «نگاه به اقتصاد آموزش متوسطه». ماهنامه رشد معلم. دوره 28. اردیبهشت.
12. سنگه، پیتر (1390). «آموزش در جامعه صنعتی». ترجمه علیرضا آقاسی و محرم تقیزاده. رشد معلم. دوره 30. آذرماه.
13. شریعتزاده، مهدی (1392). «چالشهای برنامه کاردانش در ارتباط با نیازهای بازار کار». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره هشتم. بهار.
14. شریعتزاده، مهدی (1392). «فرایند گذار دانشآموزان از مدرسه به بازار کار ایران». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای و کاردانش. دوره نهم. بهار.
15. شریفزاده، محمد (1390). «آموزشهای فنیوحرفهای و اشتغال». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره ششم. تابستان.
16. شریفزاده، محمد (1392). «توسعه اقتصادی با چرخ آموزش». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای و کاردانش. دوره نهم. پاییز.
17. عباسپور، اسکندر (1386). «برنامه سنواتی سال 87ـ1386». معاونت آموزشوپرورش نظری و مهارتی استان مازندران، ساری.
18. محمدعلی، محبوبه (1390). «آموزشهای فنیوحرفهای و راههای اصلاح آن». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره هفتم. پاییز.
19. مرجانی، بهناز (1385). «تبیین مبانی رفتارگرایی در برنامه درسی مبتنی بر شغل». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره دوم. پاییز.
20. نویدی، احد و محمدی، سریه (1390). «برنامه آموزشهای مهارتی در شاخه کاردانش». فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره ششم. تابستان.
21. یعقوبی نجفآبادی، اشرف (1390). برنامه درسی ملی و ضرورت نگرش به کارآفرینی. فصلنامه رشد آموزش فنیوحرفهای. دوره هفتم. زمستان.