چهل سالگی را قله كمال و فصل بلوغ انسان میدانند؛ قلهنشینان كمال انسانی- انبیا- نیز چه بسیار در چهلمین سال زیست خود، پیامبر و «وحی آشنا» شدند.
اینك به چهلمین سال بعثت انقلاب رسیدهایم؛ انقلابی كه معادلههای ناعادلانه زمان را در هم شكست تا منادی معادله عدالت باشد و رسم تازه زیستنی زیبا را نوید و امید بخشد.
خطی كشید روی تمام سؤالها
تعریفها، معادلهها، احتمالها
این انقلاب، همچنان كه همه صاحبنظران گفتهاند، نخستین تحول را در عرصه ادبیات رقم زد؛ شعارها و شعرها، دیوار نوشتهها و شبنامهها آیت روشن این تحول و نخستین پدیدههای ادبی بودند كه به میدان آمدند تا بگویند مردم سرِشكستنِ حصارها و دیوارها و تنفس در هوای تازه و فضای تازه دارند.
با پیروزی انقلاب كه هویت خویش را با «اسلام» پیوند داده بود، ادبیاتی در باغ فرهنگ ایران شكفت كه بوی و روی تازه داشت و از ملكوتی دیگر نام و نشان یافته بود؛ این ادبیات كه آن را ادبیات انقلاب اسلامی مینامند ویژگیهایی داشت و دارد كه آن را از گذشته ادبی متمایز میسازد.
1. آرمانگرا و امیدوار و روشننگر
آنان كه ادبیات پیش از انقلاب اسلامی را میشناسند خوب میدانند كه سایه سیاه یأس، گستره ادبیات، بهویژه شعر را زیر بال و پر گرفته بود. واژههای آشنای بنبست، زمستان، تاریك، سیاه، سرد، مرگ، صدای جاری در كوچههای شعر بود. حتی نام مجموعه شعرها نیز راوی همین انگاره و باور بود. فضای ادبیات داستانی نیز متأثر از نیستانگاریهای سارتر و سالبلو و كامو، در مه و غبار یأس فرو رفته بود. با سرزدن سپیده انقلاب، امید و سرزندگی به فضای ادبیات بازگشت. سبب و دلیل امیدواری و سرزندگی در ادبیات انقلاب اسلامی را چند نكته میتوان دانست؛ نخست آنكه انقلاب، پیروز شده بود و همین باور «توانستن» و «شدن» را به جامعه بخشیده بود. مسیحای انقلاب، در جان مردم دمیده بود و «زندگی»، «فردا» «نشاط» و «امید»، همچون خونی زنده و تپنده در تاروپود ذهن و ضمیر جامعه جاری شده بود. نكته دوم آنكه انقلاب اسلامی با باور «موعود و انتظار و ظهور» همراه بود و همین، یعنی فردا تاریك نیست، جاده باریك نیست، پیروزی نهایی نزدیك است.
اگر نام دفترهای شعری كه در نخستین سالهای انقلاب به چاپ رسید مطالعه شود حجت بالغه و روشن بر این امید و آرمانگرایی آشكار خواهد شد. «دركوچه آفتاب» و «تنفس صبح» دو دفتر شعر زندهیاد قیصر امینپور، «از آسمان سبز» دفتر شعر زندهیاد سلمان هراتی، «ریشه در ابر» از محمدرضا عبدالملكیان، «سرود سپیده» از زندهیاد حمید سبزواری، «تولد در میدان» از حسین اسرافیلی و دیگر دفترهای شعری همه با نامهایی زینتیافتهاند كه مترجمان امید و روشنانگاری و سپید باوری فرداهاست.
2. ریشه در زلال فرهنگ دینی و مذهبی
حضور فرهنگ اسلامی پویا و زایا، بهویژه فرهنگ زنده و شورانگیز عاشورا، ادبیاتی را رقم زد كه در آن رخوت و خمودگی دیده نمیشد. نمادها و نمودهای دینی به ویژه عناصر و چهرههای درخشان تاریخ اسلام، مفاهیم ژرف و حركتبخش دینی و مذهبی به سرودهها و نوشتهها جان و توان و «زبان» ویژه بخشیده بود.
اگر ادبیات قبل از انقلاب مانند شعر و بهخصوص ادبیات داستانی مطالعه شود، میتوان دید كه دین و نمادها و ارزشها به باد طعن و تمسخر گرفته میشوند و چهرهای خرافی از دین به نمایش در میآید. وقوع انقلاب این زنگارها را زدود و دین «دینامیك و پویا» را نمایاند كه بازتاب این «نگاه نو» و فهم تازه از دین، در هیچ قلمروی به اندازه ادبیات چهره نشان نداد.
3. هم زیستی دین و ملیت، سنت و نوآوری
بودند و هستند كه میانگارند لازمه ملیت باوری و ایرانخواهی، دینستیزی است. نقطه مقابل این باور، ناسازگارپنداری دین با ملیت است. ادبیات عصر انقلاب نشان داد كه این دو همساز و همسایهاند. دوستی و عشقورزی به وطن، وطنی كه هستی و مستی و تاریخ خویش را به مدد دین شكوفا و پایا یافته است، عشق به دین است و دینباوری با وطن یاوری یكی است.
همین درك روشن، زمینهای شد كه در ادبیات انقلاب، شاعران و نویسندگان ارزشهای ملی و حماسی ایران را با ارزشهای دینی و مذهبی در آمیزند و آنها را یگانه بدانند.
پیوند «درفش» و «امام» یعنی تلفیق دین و ملیت، در این برش از سروده امینپور پیداست: در گوششان كلام امام است/ فتوای استقامت و ایثار/ بر دوششان درفش قیام است.
در كتابهای داستان، خاطره، زندگینامه و نامههای جبهه و نامههای آزادگان از اسارت، دغدغه دین و ملیت چشمنواز است. حتی اگر وصیتنامههای شهدا مرور شود، این امتزاج مقدس مشهود و محسوس است.
ادبیات انقلاب اسلامی، همسایگی و همراهی سنت و نوآوری است. این ادبیات نه به شیوه برخی چهرههای عصیانگر ادبی در عصر مشروطه كه به كلی خط بر ادبیات كهن میكشیدند و به حذف حافظ و سعدی و مولانا میاندیشیدند، و نه به شیؤه برخی كه با هر گونه نوآوری سرستیز داشتند، هر دو جریان سنت و نوآوری را پذیرفت و از ظرفیت هر دو بهره گرفت. در ادبیات انقلاب، «گذشته»، سرمایه عظیمی است كه باید از آن بهره گرفت اما در آن متوقف نشد و به ستایش و پرستش آن اكتفا نكرد؛ همچنان كه «نو» را نباید یكسره تسلیم شد و با هر نو، گذشته را كهنه و دلآزار انگاشت. دفتر شعر شاعران جوان گواه است كه شعر سپید و نیمایی به همان اندازه حضور دارد كه شعرهای سنتی و كلاسیك مانند غزل و رباعی و دوبیتی و قصیده و مثنوی.
در ادبیات داستانی نیز بهرهگیری از تكنیكها و ظرفیتهای جدید در عین وفاداری به سنتهای ادبی رواج و استمرار دارد.
4. تلفیق گونهها و انواع ادبی
تقریب و نزدیكسازی گونههای ادبی به هم برای خلق فضاهای تازه و كشف ظرفیتها و رسیدن به گسترهای فراختر برای سخن گفتن و خلق اثر، از ویژگیهای ادبیات انقلاب اسلامی است. در شعر، ظرفیتهای نمایشی و سینمایی، در داستان، تركیب خاطره با داستان و داستان با زندگینامه گونههای جدیدی را سبب شده است كه نوعی سرگردانی در نامگذاری آنها دیده میشود. شاعران جوان غزلهای نمایشی، غزلهای سینمایی، غزلنامه، غزل- مثنوی، مثنوی- غزلهای ناب و دلپذیر دارند و نویسندگان، به ویژه نویسندگان حوزه دفاع مقدس، با بهرهگیری از عناصر داستانی در خاطرهنگاری و زندگینامهنویسی، آثار بدیع و ارجمندی را رقم زدهاند كه با اقبال و استقبال فراوان مواجه شده است. برخی گونهها مانند خاطرهنویسی و زندگینامهنویسی و سفرنامهنگاری در هیچ روزگاری به اندازه روزگار ما بسط و گسترش و ژرفا نیافته است.
ویژگی دیگر چون مردمگرایی، پرداختن به مسائل جهانی، پدیدههای نوظهور ادبی مانند پیامك، رایانامه، وصیتنامه، سنگر نوشتهها، میثاق نامهها و دستنوشتهها نیز از مظاهر و نمودهای ادبیات انقلاب اسلامی است كه هر یك بابی مستقل و گفتاری جداگانه میطلبند.
چهل سالگی ادبیات انقلاب اسلامی فرصتی است تا ابعاد و زوایای این ادبیات نو پدید كاویده و شناخته و شناسانده شود، كه در این میان فرهیختگان دبیر، شایستهترین زبان و كسان در طرح این قلمرو كمتر كاویده شده هستند.
كوثر زلال و جاری ادبیات انقلاب اسلامی، همچنان جوشان و خروشان پیش میرود. آیا فرداهایی بارورتر از امروز را شاهد خواهیم بود؟ با شما هیچ ناممكنی جرئت حضور در این بهشت نخواهد یافت.