هدف از نگاشتن این متن، تحلیلی است کوتاه بر بیت به ظاهر مبهم:
«اگر کوه آتش بود بسپرم
ازین تنگ، خوار است، اگر بگذرم»
حکیم فردوسی طوسی
در تحلیل این بیت کسانی دیگر قلم راندهاند، اما آنچه نگارنده این سطور بیان میکند کاملاً متفاوت و بسیار سادهتر و بیشبههتر از تحلیلهای پیشین است. در ابتدا نگاهی میاندازیم به تحلیل دکتر کزازی در اینباره:
«لخت دوم از بیت تاریک و پرچند و چون است و از این روی، ریختهایی گونهگون و آشفته و ناساز در برنوشتهها یافته است ... خوار به ناچار نام جایی میباید بود که تنگ آن، در تنگی و دشواری گذار، آوازه داشته است؛ اما تا آنجا که من میدانم از چنین تنگی در کتابهای جغرافیایی سخنی در میان نیامده است.»
(کزازی، نامه باستان)
این نظر مورد نقد برخی از منتقدین قرار گرفته و رد شده است: «به نظر نگارندگان گزارش کزازی از لخت دوم بیت، سراسر نادرست است و «خوار» در این لخت، نام جایی نیست. اشتباه کزازی این است که «تنگِ خوار» را ترکیب اضافی در نظر گرفته، در حالیکه چنین نیست و باید بعد از تنگ، ویرگول گذاشت: «از این تنگ، خوار است اگر بگذرم». در این صورت معنای لخت دوم «تاریک و پرچند و چون» نیست؛ بلکه «خوار» واژهای پرکاربرد در شاهنامه و به معنای «آسان» است و مراد از تنگ، تنگهای است که با نهادن هیزمهای انبوه در دو سو درست کردهاند و آنچنان این تنگه، تنگ بوده است که:
گذر بود چندانکه مردی چهار
میانه برفتی به تنگی سوار
از اینرو معنای بیت روشن است، سیاوش میگوید مرا از گذر از آتش، چو کوهی سترگ از آتش باشد و چه تنگهای سخت باریک، باکی نیست.»
(محمود رضایی دشت ارژنه، قدرت قاسمیپور، نامه باستان در بوته نقد)
اما به نظر میآید منتقدین دکتر کزازی هم خود به پاسخی بیشبهه دست نیافتهاند و تحلیل ایشان نیز محل ایراد است.
نگارنده اگرچه با نظر تحلیلگران مورد اشاره محمود رضایی در مورد واژه «خوار»، موافق هستم اما با نظر ایشان در مورد تنگه مخالفم؛ چرا که کمکی به رفع ابهام نمیکند. درواقع، به نظر ایشان معنای بیت اینگونه میشود: «اگر کوه آتش باشد آن را درمینوردم. اگر از تنگه بین دو کوه آتش بگذرم آسان است.»
همانطور که میبینید، دو اگر در بیت آمده که همدیگر را نقض میکنند. در مصرع اول با قطعیت میگوید اگر کوه آتش باشد آن را درمینوردم. بعد در مصرع دوم به توانایی خود شک میکند و میگوید اگر از این تنگه آتش بگذرم آسان است.
این ناقدان با در نظر گرفتن این ابیات به نتیجه تنگه بین دو کوه آتش رسیدهاند:
نهادند هیزم دو کوه بلند
شمارش گذر کرد بر چون و چند
نهادند بر دشت هیزم دو کوه
جهانی نظاره شده هم گروه
گذر بود چندان که گویی سوار
میانه برفتی به تنگی چهار
هرچند در این ابیات از دو کوه آتش سخن رفته است اما قراین به ما نشان میدهد که استناد به این ابیات برای رسیدن به معنای درست بیت مورد بحث، بنا بر دلایلی که خواهد آمد، راهگشا و مورد پذیرش نیست.
نگارنده بر آن است که، بهطور کلی، برای رسیدن به پاسخی منطقی و بدون شبهه در تحلیل ابیات شاهنامه باید همچون دیگر سرودهها، به نکات دستوری، و از جمله به رایجترین آنها (جابهجایی ارکان جمله) و نیز بررسی ارتباط عمودی و افقی ابیات توجه نمود. نه اینکه بیتی را جداگانه و یا با توجه به دهها بیت بعد از آن مورد بررسی قرار داد. زیرا امکان خطا در آن بالا خواهد رفت. از طرف دیگر اشعار شاهنامه با یکدیگر ارتباط عمودی قوی دارند و همانطور که بر استادان ادب فارسی پوشیده نیست گاه تا چند بیت موقوفالمعانی هستند. با در نظر گرفتن این نکات، نگارنده بیت را اینگونه معنا میکند:
«اگر در نوردیدن کوه آتش باعث گذشتن و رها شدن من از تنگنای تهمت سودابه شود، آسان است.»
تا اینجا معنای بیت روشن شد، با ذکر دلایل زیر درمییابیم که نه «خوار»، نام تنگهای بوده است و نه مقصود از «تنگ»، راه باریک میان دو کوه آتش بوده است.
اولین و سادهترین دلیل این است که هنگام سخن گفتن کیکاووس با سیاوش، هنوز آتشی برپا نشده است که سیاوش به آن اشاره کند و یا تشبیهاش کند به تنگ یا تنگِ خوار.
دومین دلیل هم اینکه سیاوش با استفاده از ضمیر اشاره نزدیک (این) حرف میزند، حال آنکه حتی در بیت قبل از آن هم سخنی از آتش نرفته است. اگر اشاره سیاوش به راه باریک میانه دو کوه آتش باشد پس میبایست از ضمیر اشاره دور استفاده میکرد نه ضمیر اشاره نزدیک.
دلیل سوم اینکه در بیت قبل سخن از تهمتی است که سودابه به سیاوش زده و سیاوش حاضر است دست به هر کار خطرناکی بزند تا خود را وارهاند. پس نزدیکترین مرجعی که میتوانیم برای «این تنگ» در نظر بگیریم همان تهمتی است که سودابه به سیاوش زده و درصدد است تا خود را وارهاند.
البته هیچ بعید نیست که واژه صحیح «ننگ» باشد، همانگونه که در برخی نسخ نیز آمده است.
دیگر اینکه سیاوش هنوز با «اگر» در مورد آتش حرف میزند و قطعیتی در کار نیست که بخواهد به چگونگی آن اشاره کند. فقط میخواهد بگوید که حتی اگر آتش انبوهی هم باشد از آن میگذرد.
در کنار همه اینها، اگر جابهجایی ارکان جمله را در نظر بگیریم، خوانش بیت اینگونه میشود:
اگر کوه آتش بود بسپرم، خوار است، ازین تنگ اگر بگذرم.
که معنای آن بسیار ساده و منطقی به نظر میآید.
سیاوش میگوید: اگر کوهی از آتش باشد آن را درمینوردم، آسان است. اگر باعث شود که از تهمتی که به من زده شده عبور کنم و از من رفع اتهام شود.
بنابراین «آسان بودن» به مصرع اول برمیگردد. چون سیاوش در پاکی و بیگناه بودن خود شکی ندارد و طبق باور او آتش پاکیها را نمیسوزاند. پس گذشتن از آتش برای او آسان است. اما کار سخت سیاوش تبرئه کردن خود از تهمتی است ناروا که به او زدهاند. این است که میگوید «اگر از این تنگ بگذرم» یعنی اگر بتوانم بیگناهیام را ثابت کنم، گذشتن از کوه آتش برای من آسان است.
گواه دیگر اینکه سیاوش در هیچ جای داستان «تنگه آتش» نگفته و هر بار «کوه آتش» گفته است. بهعنوان مثال:
به نیروی یزدان نیکی دهش