چکیده
فرهنگهای لغت منابع جامعی برای کسب اطلاعات جهت درک بهتر و فهم دقیقتر متون بازمانده ادبیات فارسی هستند اما گاهی در متون، به واژهها و اصطلاحاتی برمیخوریم که با مراجعه به فرهنگها نیز نمیتوانیم آنها را درک کنیم. در این جُستار، یکی از همان واژههایی را بررسی میکنیم که معنای دقیق آن در فرهنگها نیامده است و در نتیجه فهم دقیق و درست متون حاوی آنها با اخلال مواجه میشود. گنج فریدون احتمالاً همان گنجی است که فریدون پس از شکست ضحاک و دستیابی به گنجها و دفینههای وی به دست آورده است.
در فرهنگها و قاموسها وقتی به مدخل «گنج فریدون» رجوع میشود، ذیل آن آمده است: نام نوایی است از موسیقی (فرهنگ رشیدی، ذیل ماده). نام نوایی که مطربان زنند (فرهنگ اسدی، ذیل ماده). فرهنگ سپهسالار در این خصوص آورده است: «نام نوایی است که مطربان زنند» (سپهسالار، ذیل ماده). فرهنگ نفیسی نیز آن را نوعی از لحنهای موسیقی میداند (فرهنگ نفیسی، ذیل ماده). در برهان قاطع آمده است: «به کسر ثالث، نام نوایی است از موسیقی» (برهان قاطع، ذیل ماده). در فرهنگ جعفری نیز آمده است: «لحنی است از سی لحن باربد» (فرهنگ جعفری، ذیل ماده). در خصوص معنای اخیر باید گفت مؤلف فرهنگ جعفری اشتباه کرده زیرا در میان سی لحن باربد لحنی به این نام مذکور نیست.
با توجه به تعاریفی که از «گنج فریدون» در فرهنگهای مختلف به دست دادیم واضح است که اغلب صاحبان قوامیس، عبارت را از منبع مشترکی نقل کردهاند. فرهنگهایی که شاهد مثالی برای معانی به دست داده خود میآورند، این بیت مشهور منوچهری دامغانی است:
بر گل تر عندلیب گنج فریدون زدهست
لشکر چین در بهار خیمه به هامون زدهست
(منوچهری دامغانی، 1363: 147)
در میان فرهنگهای جدید، لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین علاوه بر معنای یاد شده، معنایی دیگر نیز آوردهاند. دهخدا و معین اشاره کردهاند که نام گنجی منسوب به فریدون نیز هست، اما سندی برای معنی مستخرجِ خود نشان ندادهاند. البته دهخدا احتمالاً با توجه به بیتی از خاقانی که آن را به عنوان شاهد مثال برای معنی محصّلِ خود آورده به این نتیجه رسیده است. بیت خاقانی این است:
جام را گنج فریدون خونبهاست
چون درفش کاویان بر کرد صبح
گنج فریدون در این بیت از خاقانی، قطعاً در معنای واقعی گنج به کار رفته است و با آنچه در فرهنگها آمده، سازگاری ندارد. با توجه به این بیت باید گفت حدس دهخدا و به تبع آن معین درست است و فریدون نیز مانند جمشید و خسروپرویز گنجی داشته است؛ اما مأخذ چنین روایتی برای اثبات صاحب گنج بودن فریدون کجاست؟ پیش از هر چیز باید بیان داشت، در چند جای دیگر نیز از این گنج، سخن به میان آمده است. خود خاقانی در بیتی دیگر از دیوان چنین آورده است:
دست آهنگر مرا در مار ضحاکی کشید
گنج افریدون چه سود اندر دل دانای من
(خاقانی، 1388: 321)
نظامی در اسکندرنامه در دو موضع از این تل میح بهره گرفته است:
یکی از سپاهان و ری کرد یاد
که گنج فریدون از آنجا گشاد
(شرفنامه، 1368: 509)
شدم بر سر تخت، جمشیدوار
ز گنج فریدون گشادم حصار
(اقبالنامه، 1379: 220)
در تاریخ مطلعالسعدین سمرقندی نیز ذیل دو بیت به این گنج اشارهای به میان آمده است:
شهنشاهِ دریادل ابر دست
فلکوار تاج سر هر که هست،
در گنج بگشاد و دست کرم
سپه یافت گنج فریدون و جم
(سمرقندی، 1383، ج1، دفتر دوم: 1031)
در تاریخ تجربئالاحرار و تسلیئ الابرار عبدالرزاق بیگ دنبلی نیز آمده است: «پس روی به دواتِ مشکین ادوات آوردم و گفتم ای نظیر مخزن قارون و طیرهبخشِ گنج افریدون، طره زلفت تیرهتر از طره لیلا و سواد مدادت روشنتر از سواد دیده حورا...»
(دنبلی، 1349: 35). چنانکه از شاهد مثالها و نیز ابیات خاقانی برمیآید، فریدون نیز مانند جمشید و خسروپرویز، که ذکر آنان گذشت، گنجی مخصوص داشته است.
جالب است بدانیم که هیچکدام از شارحان خاقانی و نظامی، به گنج فریدون توجهی نشان ندادهاند و از کنار آن گذشتهاند. مصحح کتاب تاریخ تجربئالاحرار و تسلیئالابرار نیز در پاورقی عبارت یاد شده، اشارهای به معنی فرهنگها داشته و پس از ذکر معنی «گنج فریدون»، نوشته است، فرهنگها فقط همین معنی را ذکر کردهاند! (دنبلی، 1349: 35). سجاد آیدنلو در مقالهای بهعنوان «نکتههایی درباره تلمیحات شاهنامهای خاقانی» در ذیل بیت خاقانی آورده است: «اسناد گنج ویژه به فریدون در قالب ترکیب «گنج فریدون» احتمالاً بر پایه شکوه و اقتدار این پادشاه در تاریخ حماسی- اساطیری ایران است و برخلاف گنجهای مخصوص جمشید و خسروپرویز، که درباره آنها داستانهایی در شاهنامه آمده است، یا مبتنی بر روایت خاصی نبوده و یا اینکه طبق مأخذ موجود به دست ما نرسیده است» (آیدنلو، 1383: 15).
پس از ذکر این مقدمات باید گفت، احتمالاً خاقانی و سپس دیگرانی که ذکر کردیم، به روایتهای شفاهی و نقالی شاهنامه توجه داشتهاند. این گنج فریدون، احتمالاً همان است که فریدون پس از غلبه بر ضحاک از خزاین او به دست آورده است. در فردوسینامه ذیل داستان «تولد سلم و تور و ایرج» آمده است: «وقتی فریدون به یاری کاوه آهنگر بر ضحاک دست یافت و سلطنت هزارساله آن سلطان ظالم و ستمگر را سرنگون کرد.. بهرام ابرکوهی که گنجور ضحاک بود، گنج و دفینه دولت را در جای مناسب و امنی مخفی کرد و وقتی که فریدون ضحاک را شکست داد، تمام گنج و دفینه ضحاک را به شاه فریدون داد. شاه فریدون وقتی که این خدمت و اخلاص را از بهرام دید به او بسیار محبت کرد و دختر او را به نکاح خود درآورد» (انجوی شیرازی، 1369: 43).
در طومار جامع نقالان، هفتلشکر، نیز در چند موضع از این گنج سخن رفته است. سیمرغِ حکیم روی به فریدون میک ند و خطاب به او میگوید: برود و در فلان گوشه غار، آن موضع را بشکافد و پس از شکافتن، چهار صفه به نظر میآید که گنج و گوهر بسیار درون آن است (هفتلشکر، 1377: 31). در همان طومار ذیل «رفتن برزو در غار فریدون و شکستن طلسم و بیرون آوردن بهروزشاه و یراق لعل» به همین گنج فریدون اشاره شده است (همان: 373 و 378)
منابع
1. انجوی شیرازی، سیدابوالقاسم (1369). فردوسینامه. چ3 تهران: علمی.
2. آیدنلو، سجاد (1383). «نکتههایی درباره تلمیحات شاهنامهای خاقانی». پژوهشهای ادبی. ش4. صص 7-36.
3. خاقانی شروانی، افضلالدین بدیل (1388). دیوان خاقانی شروانی. تصحیح ضیاءالدین سجادی. چ9. تهران: زوّار.
4. دنبلی، عبدالرزاق بیگ (1349). تجربئالاحرار و تسلیئالابرار. تصحیح و تحشیه حسن قاضیطباطبایی. تبریز: انتشارات مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران.
5. سمرقندی، عبدالرزاقبن اسحاق (1383). مطلع سعدین و مجمع بحرین. به کوشش عبدالحسین نوایی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی.
6. منوچهری دامغانی (1363). دیوان. به کوشش محمد دبیر سیاقی. چ5. تهران: زوار.
7. نظامی، الیاسبن یوسف (1368). شرفنامه. تصحیح بهروز ثروتیان. تهران: توس.
8. نظامی، الیاسبن یوسف (1379). اقبالنامه. تصحیح بهروز ثروتیان. تهران: توس
9. ــــــــ ، هفتلشکر (طومار جامع نقالان) (1377). تصحیح مهران افشاری و مهدی مداینی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی.