دنیای آینده چگونه خواهد بود؟ چه نیروهایی این دنیای جدید را شکل میدهند؟ رسانهها در شکلدهی به دنیای آینده چه نقش و سهمی دارند؟ آثار و پیامدهای اجتماعی این روند چیست؟ آیا جامعه آینده در پرتو فناوریهای رسانهای به سمت کاهش نابرابریها و برقراری عدالت اجتماعی حرکت میکند یا برعکس، فناوریهای جدید به تشدید و تحکیم نابرابریها کمک میکنند؟ برای پاسخ به این سؤالها قبل از هر چیز لازم است کمی به عقب برگردیم تا بدانیم ما در چه فضایی زندگی میکنیم و رسانههای نوین چه تغییر و تحولاتی را در جامعه بهوجود آورده و میآورند.
جوامع در سیر تحولشان مراحلی را پشت سر گذاشتهاند. آنچه که امروزه از آن بهعنوان «عصر اطلاعات» نام برده میشود، اعصار و دورههای دیگری را پشتسر خود دارد. هر کدام از این عصرها، ارزشهای مقوم و سرمایه و رسانه ویژه خود را دارند. در عصر بردهداری ارزش اصلی، نیروی کار فیزیکی و بدنی انسان است. در عصر فئودالیته، زمین کشاورزی سرمایه اصلی است. در عصر صنعت این سرمایه و فناوری است که حرف اول را میزند و ارزش غالب است. اما در عصر جدید، دانش و اطلاعات سرمایه اصلی است و به دلیل نقش رسانهها در تولید، توزیع و نشر و پخش دانش و اطلاعات، رسانهها جایگاه و نقشی اساسی در این عصر دارند.
آلن تورن، جامعهشناس برجسته فرانسوی، معتقد است چالش اصلی در جوامع، «مابعد صنعتی» نه بر سر تولید کالا که بر سر کنترل رسانهها و دستگاههای فرهنگی است که دانش و اطلاعات را بهعنوان منبع جدید قدرت تولید میکنند. در جامعه صنعتی، مبارزه اصلی بین کارگر و سرمایهدار بر سر کنترل تولید بود، اما در جوامع مابعد صنعتی مبارزه اصلی بر سر تاریخمندی است. تاریخمندی از دیدگاه تورن یعنی شناخت فرایندها و پیامدهای جامعه مدرن که از طریق علوم، رسانهها و نشریات صورت میگیرد. از دیدگاه تورن، جنبشهای جدید اجتماعی که او از آنها بهعنوان جنبش مقاومت یاد میکند، حول چنین چالشی و در تلاش و مبارزه برای به دست گرفتن کنترل تولید اطلاعات شکل میگیرند.
در مورد آثار و پیامدهای عصر جدید و نقش و کارکرد اطلاعات در زمینههای اجتماعی، دو دیدگاه کاملاً متفاوت وجود دارد. برخی معتقدند جامعه اطلاعاتی ماهیت مناسبات نابرابر اجتماعی را تغییر نمیدهد و فقط ابزار و شکل آن تغییر میکند. دارندگان زمین، سرمایه و فناوری به دارندگان اطلاعات و رسانهها تبدیل میشوند. اما در مقابل گروهی دیگر معتقدند در عصر ارتباطات و جامعه اطلاعاتی ماهیت مناسبات اجتماعی بهطور کلی تغییر میکند و دگرگون میشود، چرا که اطلاعات بهعنوان منبع و منشأ قدرت در دنیای جدید برخلاف زمین و سرمایه دچار کمیابی و محدودیت نیست و به وفور و فراوان وجود دارد. علاوه بر این، امکان و فرصت دسترسی به اطلاعات نیز برخلاف زمین و سرمایه برای بسیاری از مردم فراهم است. اطلاعات و دانش مرز نمیشناسد و کمتر قابل کنترل است. همچنین، توسعه آموزش و رسانهها نیز هم امکان توزیع و نشر گسترده اطلاعات را فراهم آورده و هم دسترسی همه گروههای اجتماعی را به اطلاعات راحتتر و سریعتر کرده است. این وضعیت فرصت برابر فعالیت، مشارکت در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نیز سیاسی، و کسب قدرت را تا حدود زیادی برای اقشار و طبقات مختلف اجتماعی فراهم آورده است.
امانوئل کاستلر نظریه «جامعه شبکهای» خود را بر چنین مبنایی تدوین کرده است. در جامعه شبکهای، روابط رسانهای که تغذیهکننده فرهنگ و افکار عمومی است، «شبکه رسانهها» را تشکیل میدهد؛ شبکهای که نقاط اتصال آن تلویزیونهای ماهوارهای، گروههای خبری، استودیوهای تولید فیلم و برنامههای سرگرمی، مراکز رایانهای، اینترنت و شبکههای اجتماعی است. قدرت نوین در علائم، اطلاعات و تصاویر نهفته است. جوامع نهادهای خود را حول این علائم و اطلاعات سازمان میدهند و مردم نیز بر محور آنها زندگی خود را میسازند و درباره رفتارهای خود تصمیم میگیرند. قرارگاه این قدرت جدید ذهن مردم است. به همین دلیل است که در عصر اطلاعات قدرت در آن واحد حاضر، مشهود و نیز پراکنده و منتشر است. هر کس یا هر چیز که بتواند برنده نبردی باشد که بر سر تصاحب و تسخیر اذهان مردم در میگیرد، حاکم خواهد شد. زیرا هیچ آلات و ادوات نیرومند و بیروحی نمیتواند با اذهانی رقابت کند که حول محور قدرت شبکههای انعطافپذیر بسیج شدهاند.
آلبرتو ملوچی نیز جامعه فراصنعتی را جامعهای پیچیده، متمایز و متکثر میداند که ریشه این پیچیدگی «اطلاعات» است. او عقیده دارد در این جامعه امور معیشتی و روزمره مردم هم «اطلاعاتی» است. بدین معنا که کسبوکار، تولید، تجارت، توزیع و مصرف کالاها هم با «نشانههای اطلاعاتی» که مردم از وجود آنها از طریق رسانهها، مطلع میشوند، انجام میگیرد. از دیدگاه ملوچی، با وجودی که این جامعه به شدت با اطلاعات هدایت و کنترل میشود، ولی تسلط بر منابع اطلاعاتی به وسیله یک نفر یا یک نهاد ممکن نیست.
در جامعه اطلاعاتی، اگرچه همهچیز بهوسیله اطلاعات کنترل و هدایت میشود، اما خود اطلاعات به دلیل سیالیت و پراکندگی در اذهان و شبکهها غیرقابل کنترل است. جریان سیال اطلاعات قدرت بازاندیشی افراد را در جامعه به شدت افزایش میدهد و هویت افراد پیوسته و مداوم در معرض تغییر قرار دارد.
بهطور کلی در عصر جدید و جامعه اطلاعاتی، از یکسو تمام عرصههای زندگی مردم بهوسیله اطلاعات به کنترل درآمده و از طرف دیگر، تعداد افراد آگاه، ماهر و آشنا با پیچیدگیها بیشتر شده است. به همین دلیل تن به کنترل نمیدهند و جامعه پیوسته با جنبشها و پویشهای فرهنگی ـ اجتماعی مواجه است.
مسئله هویت، پویشهای فرهنگی و هویتی، و نقش رسانهها بهعنوان یکی از متغیرهای مهم و ساختاری در این زمینه، موضوع مشترک بخش عمدهای از مطالب، مباحث و گفتوگوهای این شماره از «فصلنامه رشد آموزش علوم اجتماعی» است. با توجه به اینکه چنین مسائلی از جمله چالشهای اساسی پیش روی جامعه و نسل نوجوان و جوان ماست، از معلمان و دبیران علوم اجتماعی دعوت میکنیم، ضمن تأمل در این مباحث با مطالب و مقالات، تجربیات و نقد و نظرات خود مجله رشد آموزش علوم اجتماعی را در شکافتن و باز کردن ابعاد و زوایای مختلف این بحث، بهویژه در فضای فرهنگی ـ اجتماعی جامعه ایران، یاری و همراهی کنند.