مفهوم سبک زندگی
اندیشه درباره چگونه زندگی کردن از زمانهای قدیم ذهن انسانها را به خود مشغول ساخته است. با پیشرفت فناوری و افزایش علم و دانش مردم، سبکهای گوناگون زندگی نیز رواج پیدا کرده است. سبک زندگی برای بیان مفهوم واقعیتهای فرهنگی بهکار برده میشود و با سلیقه و تمایلات افراد جامعه در ارتباط است [عظیمی فرد،1391]. اصطلاح سبک نخستین بار توسط بوفن (1788-1707)، نویسنده فرانسوی، بهکار گرفته شده است. از نظر وی سبک، نوع حرکات و هماهنگی این حرکات است که گوینده در مورد افکار خود لحاظ میکند [مهدوی کنی،1378]. از نظر گیدنز (1388)، سبک زندگی بهکار بردن رفتارها و فعالیتهای هماهنگ و متعادل در طول زندگی است که لازمه آن برخورداری از وحدت، همسویی و جهتداربودن است.
امروزه مفهوم سبک زندگی گستره و دامنه فراوانی پیدا کرده و شامل همه مفاهیم اجتماعی و فرهنگی، جهانبینی و ارزشها میشود. در دنیای کنونی، انسانها با انتخاب یک سلسله از رفتارهای مصرفی، از نوع سبک خاصی پیروی میکنند و خود را در برابر آنچه که انتخاب میکنند، مسئول میدانند. لذا همواره بهدنبال این هستند که سبک زندگی والدین خود را کنار بگذارند و برای آن جایگزینی انتخاب کنند. این تغییرات گاهی لذتبخش و با آسودگی خاطر همراه هستند و گاهی نیز ممکن است با چالش و تجربیا ت ناگوار همراه باشند [گیبینز و بوریمر،1384]. همچنین، بررسیهای تاریخی نشان دادهاند که افلاطون و ارسطو نیز درباره سبک زندگی نظراتی ارائه کردهاند. افلاطون سبک را به معنی تعادل و هماهنگی بین گفتار و افکار میداند و ارسطو نیز دارای آثار متعددی است که از مضامینی در خصوص سبک برخوردار هستند [الفت، 1391و سالمی، 1391].
در زبان انگلیسی، سبک زندگی از دو واژه «life» و «style» تشکیل شده است. واژه life بهمعنای زندگی است، اما style معنای گوناگونی دارد که در زبان انگلیسی در لغتنامهها به اینگونه تعریف شده است:
لغتنامه آکسفورد (2008) سبک را شیوه خاص زندگی یک فرد یا گروه در جامعه میداند.
لغتنامه کمبریج (2006) سبک را روش انجام کاری، بهخصوص که برای مردم، افراد، موقعیت و یا دوره مهم، معرفی کرده است. یا در تعریفی دیگر آورده است؛ شکل و طرح دادن به چیزی تا جذاب بهنظر برسد و یا بهوجود آوردن تغییر در ظاهر و رفتار فرد برای بهبود بخشیدن به کیفیت. لغتنامه وبستر (2004) سبک را تکنیک خاص و مشخصی تعریف میکند که توسط فرد یا گروهی اجرا میشود.
é آمریکن هریتیج (2000) سبک را مجموعه شیوههایی میداند که فرد بهکار میبرد تا افکار و نیات درونی خود را نمایان کند و یا تصوراتی که در کارها و سلیقه فرد خود را نشان میدهد.
با این تعاریف میتوان سبک زندگی را مجموعهای از رفتارها دانست که افراد آن را بهکار میگیرند تا نه فقط نیازهای روزمره زندگی را برآورده کنند، بلکه بتوانند با استفاده از آن تصویری از هویت خود در برابر دیگران مجسم سازند.
ویژگی سبک زندگی
از جمله ویژگیهای مهم سبک زندگی انسجام بخشیدن به وجود انسان است تا بتواند با کمک گرفتن از آن با چالشها و مشکلات زندگی خود دست و پنجه نرم کند [فاضلی،1382]. دیگر ویژگی این است که سبک زندگی الگویی از رفتارهای افراد است که همین الگوها باعث ایجاد تمایز بین افراد میشود. سبک زندگی بر اثر تعامل بین افراد شکل میگیرد و همچنین بیانگر باور فرد از خود و ارزشهای درونی وی است [باینگانی، ایراندوست، و احمدی، 1392].
گلستان سعدی
سعدی، شاعر و نویسنده بزرگ ایرانی، گلستان را در بهار سال 656 هجری قمری به رشته تحریر درآورد که خیلی زود مورد توجه خاص و عام قرار گرفت. کتاب گلستان حاصل سفرهای فراوان سعدی است و تجربیاتی که در طی آن سفرها کسب کرده است. سعدی آن را شاهکار خود دانسته و به آن بالیده است و همانطور که خود سعدی پیشبینی کرده بود، قرنهاست که این کتاب طراوت خود را حفظ کرده است و مردم آن را میخوانند. کتاب گلستان بیانکننده اوضاع اجتماعی عصر سعدی است. سعی وی بر این بوده است که جامعه را آنگونه که هست ترسیم کند، تا جایی که وی در بسیاری از حکایات وارد می شود و سخن میگوید و خود جزئی از اشخاص داستان میشود.
حکایات و اشعار سعدی سبک زندگی که نه، بلکه خود زندگی است. آنگونه زندگی که سعدی در کتاب گلستان به آن اشاره میکند، وفق و مدارا، مروت و عدالت و در نهایت رسیدن به خداشناسی است. سخن و شیوه زندگی سعدی در دو اثر وی «بوستان» وگلستان، در حقیقت نمونه یک زندگی آرمان شهری انسان است [یوسفی، 1391]. با توجه به اهمیت سعدی در ادبیات ایران زمین و علاقه مردم به کتابهای وی و بهخصوص گلستان، محققان درصدد برآمدند با بررسی گلستان نظرات نغز و جاودانی سعدی را در خصوص سبک زندگی استخراج کنند و چونان آینهای رو در روی علاقهمندان به این شاعر بزرگ قرار دهند.
سبک زندگی از دیدگاه سعدی
شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی، خالق زیباترین کتاب نثر فارسی، گلستان است. او در این اثر تعلیمی و پندآموز با استفاده از صنعت ایجاز و با بهرهگیری از نثر آهنگین، هنرنمایی میکند. این استاد شیرین سخن در پهنه ادب پارسی، با آثار نغزش چنان جلوهگری میکند که بزرگان وی را استاد سخن و شیخ اجل نامیدهاند. نکات نغزی را که شیخ اجل در باب سبک زندگی درست بیان کرده است، میتوان به دو دسته آموزههای جمعی (رفتارهایی که در ارتباط با دیگران باید لحاظ کرد) و آموزههای فردی (رفتارهایی که به خود فرد برمیگردد) تقسیم کرد.
آموزه های جمعی در خصوص سبک زندگی
1. در باب همدلی
یکی از مهمترین رهنمونهای سعدی به جامعه بشریت دعوت ایشان به همدلی و تیمار نیازمندان است. وی ابنای بشر را به هم وابسته و آنان را آفریده یک گهر میداند و معتقد است رنج هر کدام از ایشان بر زندگی دیگران نیز تأثیر خواهد گذاشت. شاعر فرد خودخواه را شایسته نام آدمی نمیداند:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک پیکرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
توکز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
[درسیرت پادشاهان، حکایت 10: 66]
2. در باب مردم آزاری
سعدی مردم آزاری را گناهی غیر قابل بخشایش دانسته است و مرگ ستمکار را بر زنده ماندن او رجحان میدهد:
ای زبر دست زیر دست آزار
گرم تا کی بماند این بازار؟
به چه کار آیدت جهانداری؟
مردنت به که مردم آزاری
[در سیرت پادشاهان، حکایت11: 67]
او شخص مردمآزار را دونپایهتر از حیوان میداند و از قول خردمندان بیان میدارد:
«خر باربر به که شیرِ مردم در».
[درسیرت پادشاهان ،حکایت20: 74] و با بیتی بر این مطلب صحه میگذارد.
گاوان و خران رنج بُردار
به ز آدمیان مردم آزار [درسیرت پادشاهان، حکایت 20: 74]
از دید سعدی، آزار دادن دیگران موجب رنجیدگی خواهد شد و دلآزردگی رنجی است که به سختی فراموش میشود:
«هر که را رنجی به دل رسانیدی، اگر در عقب آن صد راحت برسانی، از پاداش آن [یک] رنج ایمن مباش که پیکان از جراحت به درآید و آزار در دل بماند» [در فضیلت قناعت، حکایت28: 123]
3. درباب دوستی
یکی از پراهمیتترین موضوعات در سبک زندگی، یادگیری مهارت دوستیابی است. به عقیده صاحبان خرد و اندیشه از جمله سعدی، دوست کسی است که دارای خصایصی ویژه باشد. از نظر او افرادی که ثبات عقیده ندارند، شایستگی لازم را برای مصاحبت و دوستی ندارند. چرا که ایشان «به سلامی برنجند و به دشنامی خلعت دهند.» [درسیرت پادشاهان، حکایت 69:15].
دیگر اینکه، دوست باید همراهِ هنگامه شداید و سختیها باشد. او معتقد است: «برسفره، همه دشمنان دوست نمایند.»
دوست مشمار آنکه در نعمت زند
لاف یاریّ و برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
درپریشان حالی و درماندگی
[در سیرت پادشاهان، حکایت16: 71]
سعدی از دیگر ویژگیهای یک دوست خوب را خوشرویی و خُلقنیکو میداند و بالطبع، نشست و برخاست با ترشرویِ بدخلق را بهخاطر اثر ناخوشایندش بر روان آدمی، نمیپسندد:
مبر حاجت به نزدیک ترشروی
که از خوی بدش فرسوده گردی
اگر گویی غم دل با کسی گوی
که از رویش به نقد آسوده گردی
[در فضیلت قناعت، حکایت 12: 113]
از نظر این شاعر هنرمند، انسان برای اثبات مودّت و دوستی باید که مصلحت دیگری را بر مصالح خود مقدم بداند و کسی که فاقد خصلت از خود گذشتگی است، شایسته دلبستگی نیست. چرا که: «برادر که در بند خویش است، نه برادر و نه خویش است». [در اخلاق درویشان، حکایت42: 106]
و نیزدر ادامه می آورد:
همره اگر شتاب کند همرهِ تو نیست
دل در کسی مبند که دلبسته تو نیست
[در اخلاق درویشان، حکایت42 : 106]
از دیگر صفات همنشینان مناسب، سنخیت و همگونی ایشان با یکدیگر است که اگر اینگونه نباشد، مصاحبت رنجآور و آسیب رسان میشود:
جمعی چو گل و لاله به هم پیوسته
تو هیزم خشک در میانی رسته
چون باد، مخالف و چو سرما ناخوش
چون برف نشسته ای و چون یخ بسته
[در عشق و جوانی، حکایت12: 140]
درک متقابل، خصوصیت دیگر دوست همدل است. کسی که نتواند از دریچه چشم دردمند به مصیبت و رنج او بنگرد، شدت درد و رنج وی را درک نمیکند و همنشینی با او سودی ندارد:
تا تو را حالی نباشد همچو ما
حال ما باشد تو را افسانه پیش
[در عشق و جوانی، حکایت18: 144]
همیشه این احتمال هست که بهترین دوست انسان روزی به سرسختترین دشمنش تبدیل شود. از جمله شرایط دوستی حفظ حریم در دوستیهاست. حکما در اینباره گفتهاند: «دوست را چندان قوّت مده که اگر دشمن گردد برتو غالب شود.» [درسیرت پادشاهان، حکایت27: 79]
خلاصه اینکه در انتخاب دوست و مصاحب، دقت و وسواس لازم است، چرا که شخص حتی اگر بکوشد از فعل بد دوستانش به دور باشد، ولی به واسطه همنشینی با دوستان، مورد قضاوت و تهمت قرار میگیرد:
طلب کردم ز دانایان یکی پند
مرا گفتند: با نادان مپیوند
[درآداب صحبت: 185]
سعدی با فراست و زیرکی حتی به میزان و اندازه مصاحبت و دیدار بین دوستان هم اشاره کرده است. او عقیده دارد: دیدارهای پیدرپی و بیش از حد از حلاوت دوستی میکاهد. از نظر وی برای شعلهور ماندن آتش دیدار لازم است هم صحبتی به حساب و به اندازه باشد:
به دیدار مردم شدن عیب نیست
ولیکن نه چندان که گویند بس
اگر خویشتن را ملامت کنی
ملامت نباید شنیدن ز کس
[در اخلاق درویشان، حکایت28: 99]
4. در باب بخشش
یکی از شاخصترین نکات آموزشی که در این اثر نگارین مورد توجه واقع شده، غنیمت دانستن عمر و نیکی به هم نوع است، که سعدی مخاطب را به آن توصیه میکند:
خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر
زان پیشتر که بانگ بر آید فلان نماند
[در سیرت پادشاهان، حکایت2: 59]
هر چند که وی به کرّار آدمی را به بخشش و دهش دعوت میکند، ولی در عین حال به این نکته واقف است که فطرت پاک و سالم قابلیّت تربیتپذیری بیشتری دارد و تربیت ماهیت و ذات ناسالم بسی دشوار و گاه غیر ممکن است:
شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی؟
ناکس به تربیت نشود ای حکیم، کس
[در سیرت پادشاهان، حکایت4: 62]
نکته تعلیمی دیگر، عبث بودن نیکویی در حق فرد فرومایه است که به انتظار رویش گل در شورهزار مانند شده است:
زمین شوره سنبل بر نیارد
در او تخم عمل ضایع مگردان
نکویی با بدان کردن چنان است
که بد کردن به جای نیک مردان
[در سیرت پادشاهان، حکایت 4: 62]
و نکته پایانی این است که نیکی و کرم درباره دیگران قطعاً بازتاب خواهد داشت. وقتی افراد با طلسم محبت به یکدیگر نزدیک شوند، در هنگامه بلا و گرفتاری به یاری هم خواهند شتافت:
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
[در سیرت پادشاهان، حکایت 6: 63]
البته باید توجه داشت که توقع اِنعام و نیکی از انسان دون پایه و فرومایه کاری بیهوده است و همین که آدمی از شر چنین فردی ایمن بماند، خود خیر است:
امیدوار بود آدمی به خیر کسان
مرا به [خیر]تو امید نیست شر مرسان
[در فواید خاموشی، حکایت10: 131]
5. درباب نیکویی
از دید سعدی رضای پروردگار منوط به رضای خلق است:
خواهی که خدای بر تو بخشد
با خلق خدای کن نکویی
[درسیرت پادشاهان، حکایت20: 74]
و ستمکار مستوجب لعن و نفرین است:
نماند ستمکار بد روزگار
بماند بر او لعنت پایدار
[در سیرت پادشاهان، حکایت 20: 75]
6. در باب حقشناسی
یکی از ویژگیهای پسندیده از دید این شاعر بزرگ سیرت حقشناسی و وفاداری است. حقشناسی ایجاب میکند که آدمی در حق همنوع خود گذشت و مسامحه داشته باشد. بنابراین انسان نباید نیکی کسی را در مورد خود به وادی نسیان بسپارد:
آن را که به جای توست هر دم کرمی
عذرش بنه ار کند به عمری ستمی
[در سیرت پادشاهان، حکایت 24: 77]
نویسنده گلستان، با استفاده از قانون عمل و عکسالعمل، اذعان میدارد که عمل نیک و بد بازتاب دارد:
تا توانی درون کس مخراش
کاندر این راه خارها باشد
کار درویش مستمند برآر
که تو را نیز کارها باشد
[در سیرت پادشاهان، حکایت 35: 83]
7. درباب درستکاری
سعدی راست پویان را پاکتر از آن میداند که از محاسبه اعمالشان بیمناک باشند: «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟»
[در سیرت پادشاهان، حکایت 16: 70].
او معتقد است: انسان صداقتپیشه از کسی نمی هراسد:
تو پاک باش و مدار، ای برادر، از کس باک
زنند جامه ناپاک گازران بر سنگ
[در سیرت پادشاهان، حکایت16: 70]
8. درباب تجسـس در کــار یکدیگر
تنها خداوند از باطن آدمیان با خبر است. پس افراد اجازه تجسس در کار و زندگی یکدیگر را ندارند و نمیتوانند به راحتی درباره هم قضاوت کنند:
هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار
ور ندانی که در نهادش چیست
محتسب را درون خانه چه کار؟
[اخلاق درویشان، حکایت1: 86]
9. در باب عیبجویی
عیبجویی بسیار نکوهیده است و عیبجو شایسته مصاحبت نیست:
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بیگمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
[در اخلاق درویشان، حکایت 4: 87]
طعن طاعنان و حسد حاسدان در شیوه زندگی خردمند تأثیر نخواهد داشت. آنان مسیر صحیح زندگی را یافتهاند، بنابراین به سوءظن بیخردان وقعی نمینهند:
نیک باشی و بدت گوید خلق
به که بد باشی و نیکت بینند
[در اخلاق درویشان ،حکایت 22: 96]
10. در باب قضاوت کردن
سعدی همانند یک روانشناس خبره، بهکار بردن سنجههای ظاهری را در آزمودن شخصیت افراد رد میکند. او روح را ودیعه الهی میداند و جسم را نقاب جان میشمارد و به این نکته اشاره میکند که صورت ناخوب و قامت کوتاه، ضعف و کمبود نیست، همانطور که زیبایی و سهی قامت بودن را نمیتوان مزیت و فضل به حساب آورد، بلکه بزرگی به بلندای اندیشه است:
«کوتاهِ خردمند، به از نادانِ بلند، نه هر چه به قامت مهتر، بهقیمت بهتر».
[در سیرت پادشاهان، حکایت3: 59].
11. در باب شاد کردن دیگران
سعدی از ابنای بشر میخواهد که دستگیر همنوع باشند و برای شاد کردن دل دیگران بکوشند:
گرت از دست برآید دهنی شیرین کن
مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی
[در اخلاق درویشان، حکایت 41: 106]
12. در باب همجواری
سعدی به مخاطب هشدار میدهد که در هنگام خرید خانه درباره همسایهاش با دقت و وسواس تحقیق کند، چرا که همسایه بد زندگی را آزاردهنده میکند:
خانهای را که چون تو همسایه است
ده درم سیم کم عیار ارزد
لیکن امیدوار باید بود
که پس ازمرگ تو هزار ارزد
[در فواید خاموشی، حکایت 9: 130]
13. در باب زمان تربیت
بهترین زمان تربیت، دوران کودکی است، چراکه در بزرگسالی شخصیت شکل گرفته و تغییر آن ناممکن است:
هرکه در خُردیش ادب نکنند
در بزرگی فلاح از او برخاست
چوب تر را چنان که خواهی پیچ
نشود خشک جز به آتش راست
[در تأثیر تربیت، حکایت3: 155]
14. درباب سخنچینی
سخنچینی، افروختنِ آتش کینه و دشمنی است، و این آتشسوزان نخست خود سخنچین را خواهد سوزاند. پس این کار از خرد و فراست دور است:
میان دو کس آتش افروختن
نه عقل است و خود در میان سوختن
[در آداب صحبت: 172]
15. در باب حسد
حسادت نیز دشمن قدرتمند دیگری در وجود آدمی است که آسیبش از دشمنان بیرونی سهمگینتر است:
الا تا نخواهی بلا بر حسود
که آن بخت برگشته خود در بلاست
چه حاجت که با وی کنی دشمنی
که وی را چنان دشمن اندر قفاست
[در آداب صحبت: 183]
16. درباب دروغ
دروغ گناهی بزرگ و صفتی بسیار ناپسند است، چرا که اعتماد را از بین می برد:
یکی را که عادت بود راستی
خطایی رود، در گذارند از او
وگر نامور شد به قول دروغ
دگر راست باورندارند از او
[درآداب صحبت: 186]
ادامه دارد