رشید خدامی افشاری، زکیه کمالی
چکیده
اهمیت روش تدریس خوب و کارآمد، امروزه بر کسی پوشیده نیست و همه پذیرفتهاند که شیوه و کیفیت ارائه محتوای آموزشی به مخاطب، ارزشی برابر با محتوا دارد. متأسفانه به این مسئله مهم در مورد مباحث ادبی بیان (تشبیه، استعاره و مجاز) در نظام آموزشی ما کمتر توجه میشود و در نتیجه، در کتابهای درسی بستر مناسبی برای بهکارگیری روشهای تدریس بهتر فراهم نمیشود.
وجود ذخایر زبانی در سرشت انسان و قدرت او در کاربرد زیبای واژهها به جای یکدیگر، راهی برای فرار از محدودیتهای واژگانی زبان و اثبات این مدعاست که هر انسانی از همان دوران کودکی ذاتاً توانایی خلق تشبیه، استعاره و مجاز را دارد. قبول این اصل، مسیر آموزش مبحث بیان را هموارتر میسازد و ما را در رسیدن به هدف خود، که همانا تدریس اصولی و قاعدهمند این بخش از آرایههای ادبی بهوسیله روشهای فعال و نوین است، یاری میکند.
در این مقاله، ضمن بیان ناکارآمدی و عیبهای روشهای سنتی آموزش در کتابهای جدید - که با روشهای پیشین تفاوت اساسی ندارند - روشی فعال، آزموده و اصولی معرفی میشود که دو پشتوانه بسیار مهم و با ارزش علمی و تحقیقی دارد؛ آزمونهای معتبر روانشناسی و نظریههای جدیدتر زبانشناسی.
مقدمه
مبحث بیان یکی از بخشهای گسترده و جذاب آرایههای ادبی است. کاربرد تشبیه، استعاره و مجاز، انسان را از محدودیتهای واژگانی زبان آزاد میکند و گستره محسوسات و مفاهیم و ادراکات وی را به تصویر میکشد. در این میان، استعاره اهمیت خاصی دارد؛ زیرا از یک سو با تشبیه و از سوی دیگر با مجاز در ارتباط تنگاتنگ است و این هر سه سبب غنای زبان و رشد و شکوفایی فرهنگ جامعه میشوند.
«چون زبان واقعیت است، استعاره بیان واقعیت است. اگر زبان امکان استفاده از استعاره را در اختیارمان نمیگذاشت، به هیچ وجه نمیتوانست ما را در بیان بهتر مقصودمان یاری کند» (هاوکس، 1380: 99).
اما در زمینه آموزش این آرایهها با چند پرسش اساسی روبهرو هستیم؛ اولین سؤالی که مطرح میشود این است که آیا به راستی این شگردهای ادبی از مباحث دشوار ادبی هستند؟ اگر جواب «بله» است، پس چرا یک کودک، بدون داشتن سواد خواندن و نوشتن، یا یک بزرگسال بیسواد، به راحتی میتواند این آرایهها را در گفتوگوهای روزانه خود بهکار ببرد؟
ما در این مقاله با تکیه بر دو پشتوانه بسیار مهم علمی - روانشناسی و زبانشناسی - به این سؤالات پاسخ داده و از این رهگذر، شیوه جدیدی در آموزش این مباحث ارائه کردهایم.
کاربرد این آرایهها در محاورات روزمره افراد به وضوح نشان میدهد که آنها [آرایهها] صرفاً شگردهای هنری نیستند بلکه امکانات عالی زبانیاند که همانند خود زبان نقش بسیار مهمی در ایجاد ارتباطی مؤثرتر و انتقال اطلاعات دارند. با دانستن این نکته مهم، ارزش و اهمیت آموزش اصولی و قاعدهمند این مباحث بیش از پیش بر ما آشکار میشود و ضرورت مییابد.
هدف اصلی ما از نگارش این مقاله، اثبات این مدعاست که فقط با کنار گذاشتن روشهای تدریس غیرفعال، معلممحور و سنتی است که میتوان به شیوههای نوین، کارآمد و فعال دست یافت و به اهداف عالی یادگیری رسید.
ارائه درس به شیوه جدید و فعال از مهمترین ویژگیهای یک تدریس برتر و موفق به حساب میآید. بهکارگیری روش تدریس جدید و پویا علاوه بر جذاب کردن موضوع درسی، سبب تسریع روند یادگیری، ایجاد شوق و انگیزه در دانشآموزان و در نهایت، پایداری آموختهها در ذهن آنها میشود.
بهطور معمول، انتخاب یک شیوه خلاق و مناسب را وظیفه دبیر میدانند ولی کتاب درسی بهعنوان یک رسانه رسمی آموزشی، جایگاهی ویژه در یاددهی دارد و علاوه بر گیرایی و جذاب بودن برای دانشآموز باید بستر مناسبی برای نوآوری و شکوفایی استعداد یاددهی دبیر فراهم آورد. پس، شایسته است که در کنار تغییر کتابهای درسی، روشهای جدید و اصولی آموزش نیز مدِّ نظر باشد و ارائه گردد.
متأسفانه به این امر مهم در کشور ما کمتر توجه میشود و این ضعف در دروس رشته ادبیات فارسی بیشتر هویداست. به جرئت میتوان گفت، استفاده از روشهای سنتی یکی از عوامل کم شدن رغبت دانشآموزان به یادگیری مباحث ادبی است. باید بپذیریم که امروز محتوا، هر چند هم فاخر و با ارزش باشد، اگر به شکل دلخواه نسل جدید عرضه نگردد برای آنها کششی نخواهد داشت.
میدانیم که آرایههای ادبی و بهویژه بیان، از درسهای پایه ادب فارسی است. در این بخش، سه مبحث تشبیه، استعاره و مجاز ارتباط بیشتری با هم دارند. برای نمونه، استعاره از یک سو با تشبیه و از سوی دیگر با مجاز در ارتباط است و هر سه با معنای متن ( چه نظم و چه نثر) ارتباط تنگاتنگ دارند؛ چرا که بخشی از جریان فهم عمیق متن، منوط به آشنایی کامل با این شگردهای هنری است. همین دلیل ما را قانع و وادار میکند که روشهایی جدید، کارآمد، قاعدهمند و البته ساده برای آموزش این مباحث جستوجو کنیم و در تدریس بهکار گیریم.
نگرش کنونی کتاب به مباحث استعاره و مجاز، تماماً سنتی است. به این ترتیب، استعاره و مجاز هر دو فقط بهعنوان یکی از فنون و آرایههای ادبی در نظر گرفته شدهاند و بنابراین «استعاره از زبان تفکیک میشود» (هاشمی، 1389: 121). همچنین، در این نگاه مجاز به عنوان یک آرایه ادبی در برابر «حقیقت» قرار میگیرد و رابطه معنایی بین معنای حقیقی و مجازی در قالب «علاقه» بررسی میگردد (گندمکار و طیبزاده، 1396: 154).
این نوع نگرش چند نارسایی عمده دارد؛ چون اولاً اجازه نمیدهد از امکانات دیگر استعاره و مجاز بهرهمند شویم؛ مثل امکانات استعاره در کمک به رشد زبان. «برای مثال، بدن انسان خود منبع ویژهای برای تولید محصولهای استعاری است که موجب خلق تمایزهای غیرقابل بیان زیادی در انبوهی از زمینهها میشود. مانند «سر» در: سرلشکر، سرنخ، درد سر، سبک سر و ...»(جینز، جولیان، 1379: 99) یا نقش مهم استعاره در شناخت و درک پدیدهها و امور که در حقیقت یک مدل فرهنگی در ذهن ایجاد میکند (هاشمی، 1389: 120) در حالی که با شیوه تدریس کنونی دانشآموز فقط قادر است مصادیق استعاره، مجاز و تشبیه را سریع و دقیق تشخیص دهد. این نتیجه از نظر ادبی اصلاً راضیکننده نیست؛ چون همه مخاطبان ما در کلاس از نظر علاقه و استعداد یادگیری و سطح دانش یکسان نیستند و بنابراین طبیعی است که انتظار داشته باشیم حداقل بخشی از آنان بتوانند تشبیه، استعاره و مجازهای شاعرانه بسازند و به قول استاد شفیعی کدکنی، روابط جدیدی میان پدیدهها کشف کنند و به نوعی شعر بسرایند: «شعر، زاده این کوشش شاعر برای نمایش ادراک او از نسبتهای میان انسان و طبیعت و طبیعت و انسان یا انسان و انسان است» (شفیعی کدکنی، 1389: 3).
میتوان گفته خود را با توضیحی اجمالی درباره درس نگارش دهم بهتر بیان کرد. در این کتاب، چهار درس برای نوشتههای عینی و چهار درس برای نوشتههای ذهنی در نظر گرفته شده است. اگر مخاطبِ درسهای عینی را همه دانشآموزان در نظر بگیریم که به کمک آن میتوانند مهارت نوشتن خود را تقویت کنند، مخاطب نوشتههای ذهنی، بیشتر دانشآموزانی هستند که رغبت و علاقه زیادی به نوشتن دارند و در حقیقت دروس ذهنی نگارش، بستر مناسبی برای بروز استعداد نویسندگی آنها به حساب میآید؛ هر چند دانشآموزان دیگر نیز خواه ناخواه از منافع این درسها بهرهمند میشوند.
به نظر نمیرسد این اهداف در مورد درسهای علوم و فنون قابل تشخیص باشد. با روش کنونی، در حقیقت ما همه دانشآموزان را از هر نظر یکسان میبینیم و به همه آنها مطالب یکسانی میدهیم. برای همین، در پایان این دوره تحصیلی دانشآموزان رشته انسانی با وجود خواندن سه جلد کتاب علوم و فنون ادبی، به همان میزان توانایی تشخیص مصادیق استعاره، مجاز و تشبیه را دارند که دانشآموزان رشته تجربی، و چه بسا بنا به ضرورتهای آزمون سراسری، دانشآموزان رشتههای ریاضی و تجربی در تشخیص مصادیق ورزیدهتر نیز باشند.
اما شاهد مهمترین ضعف نگاه سنتی به این شگردهای هنری، فراهم بودن زمینه برای شیوه تدریس قدیمی، یعنی معلممحوری، است که آسیبِ جدی نظام آموزشی ما محسوب میشود. به نظر میرسد تا زمانی که شرایطی مهیا نگردد که دانشآموزان به جای شنیدن توضیح درس، روابط میان واژهها - اعم از مجاورت (= علاقههای مجاز مرسل) و شباهت - را کشف کنند، معلممحوری بر کلاسها سایهافکن خواهد بود و استفاده از ابزار و فناوریهای جدیدی چون ویدیوپروژکتور و رایانه نیز بیثمر خواهد ماند. پخش ویدیوی تدریس یک دبیر به مراتب کمارزشتر از تدریس حضوری دبیر است، پس، صِرفِ استفاده از این امکانات موجب فعال شدن دانشآموزان در جریان تدریس نمیشود؛ چرا که در این شیوه، دانشآموزان بهعنوان شاهد تدریس یا بیننده فیلم، فقط در زمان پرسش و پاسخ احتمالی وارد روند تدریس میشوند و بلافاصله پس از پاسخ دادن، از این روند خارج میشوند. شاهد زنده اجرای این روش سنتی با ابزار الکترونیکی، آموزشهای ضمن خدمت فرهنگیان با فیلمهای آموزشی است که در آن فقط گاهی عبارت «روشهای تدریس فعال» را از زبان مدرسان محترم میشنویم.
با این اوصاف، قابل پیشبینی است که فراگیرندگان به یادگیری آرایههای ادبی، بهویژه مبحث بیان، رغبتی نداشته باشند و دائم این حسِّ ناخوب در آنها تقویت شود که این شگردهای هنری و امکانات زبانی، صرفاً مطالبی بی مصرف و تاریخ گذشتهاند و در عصر فناوری، لزومی به دانستن این مطالب نیست.
به گمان ما حتماً روشهای بهتری برای تدریس مجاز، استعاره و همچنین تشبیه وجود دارد؛ البته تا زمانی که نوع نگاه خود را نسبت به این مقولهها تغییر ندهیم، این روشها در دسترس ما نخواهند بود. کاش تاکنون درباره جهتگیری خود تجدیدنظر میکردیم یا حداقل امکانات دیگر روشها را میآزمودیم.
در ادامه، میکوشیم از دیدگاه زبانشناسی به استعاره و مجاز بنگریم و امکانات آنها را برای تدریس این درسها بررسی کنیم. هدف اصلی ما معرفی روش تدریس مناسب و پویا از این رهگذر است.
پیش از این گفتیم که زبانشناسان مجاز و استعاره را فقط بهعنوان شگرد هنری در نظر نمیگیرند و این دو را مسئلهای زبانی میدانند «به این دلیل که این دو فرایند، بخش اعظم مکالمات روزمره سخنگویان زبان را به خود اختصاص میدهند» (گندمکار و طبیبزاده، 1392: 153).
به نظر میرسد که یک فرد سالم از نظر ذهنی، همانطور که با گذشت زمان و به مرور، گفتار را بهطور طبیعی یاد میگیرد، به دلیل داشتن توانایی تشخیص رابطه مجاورت (= علاقههای مجاز) و شباهت میان پدیدهها، ناخودآگاه مجاز و استعاره را نیز در گفتار بهکار میبرد. «در یک آزمون روانشناسی مشهور، تعدادی اسم برای گروهی از کودکان خواندند و از آنها خواستند که پس از شنیدن هر اسم، اولین کلمهای را که به ذهنشان خطور میکند، بر زبان آورند. پاسخ کودکان برای هر کلمه، یا اسمی بود که میتوانست جانشین آن شود، یعنی استعاره، یا اسمی بود که میتوانست در کنار آن قرار گیرد، یعنی مجاز» (سجودی، 1380: 116).
در سال 1986 نیز آزمونهای دیگری چون چند گزینهای و اجرای نمایش، همین نتایج را درباره استعاره تأیید کردند و براساس آنها معلوم شد که «کودکان از سنین 4-3 سالگی توانایی اندکی در پردازش زبان مجازی دارند؛ هر چند در این سنین توانایی کاربرد خلاقانه استعارهها یا توضیح منطقی نهفته در آنها را ندارند و این توانایی به موازات افزایش سن و رشد شناختی کودکان به تدریج افزایش مییابد» (صادقی، 1392: 149).
پژوهش دیگری در سال 2010 بر تأثیر افزایش سن در درک استعاره و مجاز تأکید کرد: «نتایج این پژوهش همچنین نشان دادند که با افزایش سن تقویمی، رشد درک مجاز در مقایسه با رشد استعاره 21 درصد بهتر بوده است» (همان: 155).
امیدواریم نتایج این پژوهشها ما را قانع کند، ماهیت این دو شگرد، زبانی است و همچنان که یک فرد سالم، از نظر ذهنی، میتواند براساس طرحواره یاکوبسن از شش کارکرد متفاوت از جمله کارکرد ارجاعی، عاطفی و ... زبان استفاده کند (نبوی، 1392: 21)، همان فرد سالم ذهنی میتواند با استفاده از گزینش و ترکیب واحدهای درست زبانی از استعاره و مجاز مرسل استفاده کند» (احمدی، 1380: 82).
توجه به نتایج این پژوهشها و همچنین نظر یاکوبسن چند پرسش را به ذهن میآورد؛ نخست اینکه چرا با وجود اینکه هر شخص سالم بهطور طبیعی - حداکثر در 7 یا 8 سالگی - از این توانایی بهرهمند است، عمده دانشآموزان ما در دوره متوسطه دوم نیز توانایی تشخیص استعاره، مجاز و حتی درک درست تشبیه را ندارند؟ آیا توانایی دانشآموزان عمدتاً مربوط به روش نادرست یاددهی - یادگیری است؟ و نهایتاً اینکه آیا عوض کردن شیوه آموزش میتواند تا حدود زیادی این نارسایی را جبران کند؟
با اینکه ما خود با استفاده از این روش در تدریس این درسها عملاً به نتایج بهتری دست یافتهایم، یک آزمون رسمی کارشناسانه بر روی دو گروه از دانشآموزان میتواند تا حدود زیادی به روشن شدن مسئله کمک کند. اجرای این آزمونها بسیار ضروری است؛ چون نتایج آنها هم به ارتقای کیفیت یادگیری کمک میکند و هم از هزینههای مادی و معنوی آموزش میکاهد.
روش پیشنهادی ما
برای دست یافتن به بهترین نتایج آموزشی، میتوان این شیوه یادگیری را در دو مرحله تصویری و واژگانی به دانشآموزان ارائه کرد. مبنای این شیوه، کشف پاسخ به وسیله دانشآموز است. دبیر در این روش عملاً و فقط میتواند راهنمایی کند و قادر نخواهد بود که بهطور مستقیم به سراغ درسی مانند مجاز برود و فقط با ذکر چند مثال و اضافه کردن توضیحات، آن را تدریس کند.
پیشتر در یکی از آزمایشها دیدیم که کودکان پس از شنیدن هر واژه، اسمهایی را بر زبان میآوردند که یا با واژه مورد نظر رابطه شباهت و یا رابطه مجاورت داشت. همچنین، نتیجه آزمون دیگری نشان داد که با بالا رفتن سن تقویمی، توانایی درک مجاز و استعاره در افراد سالم رشد میکند. با توجه به این مقدمات، میتوانیم فرض کنیم که یک دانشآموز در دوره متوسطه دوم و حتی متوسطه اول خیلی راحت میتواند روابط مجاورت (علاقههای مجاز) و شباهت تصاویر را با هم تشخیص دهد؛ بنابراین اگر چند جفت تصویر - روی صفحه کتاب یا روی کارت - را که دو به دو با هم رابطه شباهت یا مجاورت دارند، به دانشآموزان دوره دوم یا حتی اول متوسطه نشان دهیم، قادر خواهند بود تصاویر را براساس روابط بالا دستهبندی کنند و درباره روابط هر کدام (شباهت یا مجاورت) توضیحاتی بدهند.
حال اگر این تصاویر با توجه به واژههایی برگزیده شوند که در نمونههای شعر یا نثر کاربرد مجازی یا استعاری دارند، طبیعی است که دانشآموزان با راهنمایی معلم خیلی راحت بتوانند تصاویر مربوط به هر مثال را انتخاب کنند و بعد با جایگزین کردن هر تصویر به جای واژهای که مجاز یا استعاره از کلمه دیگری است، پاسخ درست را دریابند و درباره رابطه مجاورت و شباهت آنها توضیح دهند.
با توجه به سهم عمده چشمها در یادگیری، چون در این روش نیز حس بینایی نقش بسیار زیادی در یادگیری دارد، قطعاً ما به نتایجی بهتر از روش توضیحی دست خواهیم یافت. در روند این آموزش به ذکر اصطلاحاتی چون حذف یا ذکر مشبه و مشبهبه و علاقه هیچ نیازی نیست؛ هر چند دبیر میتواند برای آشنایی دانشآموزان با آنها، این اصطلاحات را نیز به آنان بگوید.
شاید گمان کنیم که در آموزش تشبیه نیازی به استفاده از تصاویر نیست اما در حقیقت، ما در آموزش تشبیه از طریق توضیح مثالها نیز مشکل داریم. میدانیم که اساس تشبیه بر مقایسه و یافتن همانندیها میان دو پدیده است، بنابراین، دانشآموزان با کنار هم قرار دادن تصاویر، خیلی راحت، شباهتهای آن دو را پیدا میکنند. چه بسا همانندیهای دیگری نیز میان آن تصاویر پیدا کنند که ما از درک آنها عاجزیم و همین امر موجب تقویت قوّه تخیل آنان میشود.
در مرحله دوم میتوانیم به جای تصاویر از واژهها استفاده کنیم. با توجه به اینکه دانشآموزان در مرحله اول با مفهوم مجاورت و شباهت میان پدیدهها کاملاً آشنا شدهاند، اکنون میتوانند واژههایی را که با هم رابطه شباهت یا مجاورت (علاقههای مجاز) دارند، در میان تعدادی از واژهها تشخیص دهند. در این مرحله، دانشآموزان برای کشف روابط میان واژهها بیشتر از قبل از قوّه تصوّر خود استفاده میکنند. به ترتیبی که در مرحله تصویری گفتیم، آنها در اینجا نیز میتوانند واژهای را بر اساس مثالهای شعری با نثر انتخاب کنند و سپس همان را که مناسب شعر است، براساس روابط شباهت یا مجاورت برگزینند.
از آنجا که استفاده از تصاویر آسان و سادهتر است، میتوان تصاویری مناسب سن دانشآموزان دوره متوسطه اول نیز برگزید و با این شیوه جدید تشبیه، استعاره و مجاز را به راحتی به آنها یاد داد.
نتایج زیر به ترتیب حاصل بحث مقاله است:
1. بخشی از مشکلات یادگیری مباحث تشبیه، استعاره و مجاز به دلیل استفاده از روشهای تدریس سنتی است؛ پس لازم است روش تدریس مباحث بیان را تغییر دهیم؛
2. وقت آن رسیده است که در نگرش خود به این مباحث تجدید نظر کنیم؛
3. رویکرد زبانشناسانه به تشبیه، استعاره و مجاز به مراتب بهتر از نگاه سنتی به آنهاست و مزیتهای زیادی، بهویژه در روش تدریس دارد؛
4. از آنجا که بینایی سهم زیادی در یادگیری این آرایهها دارد، بهتر است در مرحله اول آموزش آنها، بیشتر از تصاویر کمک بگیریم و در مرحله بعد با واژهها آموزش بدهیم.
منابع
1. احمدی، بابک، (1380)، ساختار و تأویل متن، چاپ نهم، تهران: نشر مرکز.
2. جولیان، جینز و نیلیپور، رضا، (1379)، «زبان استعاری ذهنی»، نامه فرهنگ، شماره 38.
3. سجودی، فرزان، (1380)، ساختارگرایی، پساساختارگرایی و مطالعات ادبی، تهران: انتشارات حوزه هنری.
4. شفیعی کدکنی، محمدرضا. (1389). صور خیال در شعر فارسی، چاپ پانزدهم، تهران: انتشارات آگاه.
5. صادقی، شهره. (1392). «ارزیابی رشد زبان استعاری در کودکان فارسیزبان: بررسی مقایسهای»، علم زبان، سال اول، شماره 1.
6. گندمکار، راحله و طبیبزاده، امید.(1396). «بررسی مجاز در زبان فارسی بر مبنای نظریه مفاهیم واژگانی و الگوهای شناختی»، فصلنامه علمی - پژوهشی دانشگاه الزهرا (س)، سال نهم. شماره 23.
7. گیرو، پیر. (1392). نشانهشناسی، محمد نبوی، چاپ چهارم. تهران: انتشارات آگاه.
8. هاشمی، زهره. (1389). «نظریه استعاره مفهومی از دیدگاه لیکاف و جانسون»، ادبپژوهی، شماره 12.
9. هاوکس، ترنس. (1380). استعاره، مترجم: فرزانه طاهری، چاپ دوم. تهران: انتشارات مرکز.