محمد احمدوند
مهسا شماعی
بهناز معینیفرد
اشاره
«سبک زندگی» اگرچه یک مفهوم نسبتاً جدید در جامعهشناسی است اما در اندیشههای اجتماعی متون کهن ادبی و هنری، شعرا نویسندگان نیز میتوان رگههایی از آن را سراغ گرفت. مقاله زیر دومین بخش از پژوهش است که مفهوم سبک زندگی را در اندیشههای سعدی در کتاب جاودان گلستان مورد بررسی و کاوش قرار داده است.
1. در باب سخن گفتن
کلام موهبتی اعطا شده از سوی خداوند است. سعدی ضمن تأیید این نکته، زبان خردمند را کلید اندیشههای پر ارزش او میداند. این استاد چیرهدست برای لب به سخن گشودن شرایطی قائل میشود. وی سخن گفتن بجا و بهموقع را میستاید و اذعان می دارد: لازم است انسان نزد خردمند سکوت پیشه کند تا بتواند از محضر او کسب فیض نماید. ولی از سوی دیگر، وقتی شرایط به لزوم سخن گفتن حکم کند، سکوت خطاست. سعدی مخالفت با این نسخه حکیمانه را نشان کمخردی میداند:
اگرچه پیش خردمند خامُشی ادب است
به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
دو چیز طیره عقل است: دم فروبستن
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی [دیباچه: 53]
قدرت ناطقه وجه تمایز انسان و حیوان است، ولی این ویژگی زمانی موجب برتری انسان خواهد بود که سنجیده و به صواب باشد.
بیندیش و آنگه برآور نفس
وزان پیش بس کن که گویند بس
به نطق آدمی بهتر است از دواب
دواب از تو به گر نگویی صواب [دیباچه:56]
ازشرایطِ سخن گفتن، بیان با درنگ و تأمل است. مسلم است که این شیوه فرد را از پشیمانی دور میکند:
مزن بیتأمّل به گفتار دم
نکو گو وگر دیر گویی چه غم؟ [دیباچه:56]
و نیز به ضرورت رعایت اول اندیشه بعد گفتار اشاره دارد:
اول اندیشه وانگهی گفتار
پای بست آمده است و پس دیوار [دیباچه:56]
انسان با سخن گفتن مورد قضاوت دیگران قرار می گیرد:
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
[در سیرت پادشاهان، حکایت 3: 59]
این شاعرحکیم سخن گفتن شایسته و بجا را شاخهای ازحکمت دانسته و اظهار نظر بیجا و بیموقع را دون شأن انسان می داند:
چو کاری بیفضول من برآید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
وگر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
[در سیرت پادشاهان، حکایت38: 83]
سعدی در جایجای اثرش بر ضرورت سخن گفتنِ به وقت اشاره کرده است و به مخاطب نهیب میزند: بهترین زمان حرف زدن هنگامی است که مستمع مشتاق باشد:
مجال سخن تا نبینی ز پیش
به بیهوده گفتن مبر قدر خویش
[در سیرت پادشاهان، حکایت13: 68]
و انسان باید زمانی پاسخگوی پرسشی شود که بهترین پاسخ را در اختیار داشته باشد:
تا ندانی سخن عین صواب است، مگوی
و آنچه دانی که نه نیکوش جواب است، مگوی
[در تأثیر تربیت، حکایت13: 159]
بنابراین زبان گشودن زمانی رواست که عین مصلحت و آمیخته با تأنّی و تفکر باشد، تا همگان از گزند آن ایمن بمانند:
تا نیک ندانی که سخن عین صواب است
باید که به گفتن دهن از هم نگشایی
[در آداب صحبت: 186]
سعدی در مسیر آموزش سبک زندگی پیوسته مخاطب را از نکات ارزندهای بهرهمند میکند. از جمله این مطالب نحوه سخن گفتن در حین ارتباطات اجتماعی است. یکی از مهمترین این نکات آن است که در میان گذاشتن غم و اندوه با دشمن بدخو کاری ناصواب است، چرا که دشمن از مصیبت انسان شادمان میشود:
مگوی اندُه خویش با دشمنان
که لا حَول گویند شادیکنان
[در فواید خاموشی، حکایت2: 128]
دیگراینکه سخن تکراری حلاوت و شیرینی ندارد:
سخن گر چه دلبند و شیرین بود
سزاوار تصدیق و تحسین بود
چو یک بار گفتی مگو باز پس
که حلوا چو یک بار خوردند، بس
[در فواید خاموشی ،حکایت31: 130]
نکته دیگر اینکه سخن گفتن میان صحبت دیگری نهایت جهل و بیخردی است:
سخن را سر است ای خردمند و بن
میاور سخن در میان سخن
خداوند فرهنگ و تدبیر و هوش
نگوید سخن تا نبیند خموش
[در فواید خاموشی، حکایت 7: 130]
و در نهایت اشاره میکند که برای استتار جهل و نادانی بهترین کار سکوت و خاموشی است. ولی معمولاٌ نادان بیش از هر کس به ابراز عقیده و حرّافی میپردازد و در حقیقت با این کار به جهلش اقرار میکند:
چون نداری کمال و فضل آن به
که زبان در دهان نگه داری
آدمی را زبان فضیحه کند
جوز بی مغز را سبکساری
[در آداب صحبت: 176]
2. در باب تأمین معیشت
یکی از نکات مورد توجه این شاعر خردمند آن است که وی شایستگی یک مرد را با میزان تلاش وی برای نجات خانوادهاش از فاقه و تنگدستی محک میزند:
مبین آن بیمروت را که هرگز
نخواهد دید روی نیکبختی
که آسانی گزیند خویشتن را
زن و فرزند بگذارد به سختی
[در سیرت پادشاهان، حکایت 16: 70].
3. در باب ایجاد تعادل در دخل و خرج
سعدی هماهنگی بین دخل و خرج را اثر عقل و آیندهنگری میداند. بنابراین خرج کردن بیمحابا نشان بیخردی است:
چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن
که میگویند ملاحان سرودی
اگر باران به کوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشک رودی
[در تأثیر تربیت، حکایت 5: 156]
و اگر کسی به این نکته حکیمانه وقعی ننهد و دم گرم حکما در آهن سرد وجودش تأثیر نداشته باشد، بیتردید فقر و تنگدستی را تجربه خواهد کرد:
حریف سفله در پایان مستی
نیندیشد ز روز تنگدستی
درخت اندر بهاران برفشاند
زمستان لاجرم، بیبرگ ماند
[در تأثیر تربیت، حکایت 5: 157]
4. در باب قناعت
قناعت یکی از مهمترین مباحث در آموزش سبک زندگی است و رنگ آن در کتاب حکیمانهای چون گلستان پررنگتر است. سعدی مُلک قناعت را ایمنترین جایگاهها مینامد:
به دریا در منافع بیشمار است
و گر خواهی سلامت، برکنار است
[در سیرت پادشاهان، حکایت 16: 71]
مبحث قناعت آن قدر پر اهمیت است که خالق گلستان، سعدی، یکی از بابهای کتاب ارزندهاش را قناعت نامیده است و آن را نعمتی ورای همه نعمات و صفت منتخب خردمندان میداند.
ای قناعت توانگرم گردان
که ورای تو هیچ نعمت نیست
[در فضیلت قناعت، حکایت 1: 109]
انسان وارسته هرگز خود را آلوده منت خلق نخواهد کرد:
به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق
که بار محنت خود به که بار منت خلق
[در فضیلت قناعت، حکایت3: 110]
و طمعورزی صفتی مذموم است که صاحبان اندیشه آن را رد میکنند. سعدی دیده دنیا دوستِ طمعکار را به چاهی ژرف و پرنشدنی مانند کرده است:
دیده اهل طمع به نعمت دنیا
پر نشود همچنان که چاه به شبنم
[در تأثیر تربیت، جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی: 165]
5. در باب نام نیک
به عقیده سعدی حیات جاودان و سعادت ابدی در به جا ماندن نام نیک از انسان است:
دولت جاوید یافت هرکه نکونام زیست
کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را
[دیباچه: 55]
سعدی در بخشی از گلستان توصیه میکند که انسان علاوهبر اینکه از مواهب خدادادی استفاده میکند، رسیدگی به نیازمندان را هم از یاد نبرد. این شیوه زندگی نام نیکویی در دنیا برای وی به یادگار خواهد گذاشت:
قارون هلاک شد که چهل خانه گنج داشت
نوشیروان نمرد که نام نکو گذاشت
[در سیرت پادشاهان، حکایت 18: 74]
6. در باب غنیمت دانستن عمر
نکته دیگر غنیمت دانستن روزگار سلامت و خوشبختی است که معمولاٌ انسان زمانی قدر آن را میداند که گرفتار مصیبت شود:
«قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید»
[در سیرت پادشاهان، حکایت7: 65]
خالق گلستان به مخاطب اندیشمند هشدار میدهد که از گذراندن عمر در جهل و نادانی بپرهیزد:
روزگارم بشد به نادانی
من نکردم حذر شما بکنید
[در سیرت پادشاهان، حکایت9: 66]
7. در باب صبر
شداید و سختیها بخشی از زندگی است. سعدی امید را چراغی روشن بر سر راه انسان معرفی میکند:
زکار بسته میندیش و دل شکسته مدار
که آب چشمه حیوان درون تاریکی است
[در سیرت پادشاهان، حکایت 16: 71]
او صبر و شکیبایی در برابر مصائب را میستاید و به مخاطب نوید میدهد که صبر تلخ و آزاردهنده، ثمری شیرین و گوارا دارد:
منشین ترش از گردش ایام که صبر
تلخ است و لیکن برِشیرین دارد
[در سیرت پادشاهان، حکایت 16: 71]
8. در باب آزادگی
زندگی توأم با آزادگی و سربلندی، نشان وارستگی انسان و رهایی وی از یوغ بندگی است:
ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دوتا
[در سیرت پادشاهان، حکایت36: 83]
9. در باب یاد مرگ
مرگ جزء لاینفک زندگی است. به عقیده این شاعر والا مقام، هماره باید به خاطر داشت که سرای دنیوی موقتی است:
اگر بمرد عدو، جای شادمانی نیست
که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
[در سیرت پادشاهان، حکایت 37: 83]
10. در باب آموختن حکمت
از نظر این شاعر حکیم، خردمند کسی است که از هر نکته و فعلی حکمت بیاموزد:
نگویند از سر بازیچه حرفی
کزان پندی نگیرد صاحب هوش
وگر صد باب حکمت پیش نادان
بخوانند، آیدش بازیچه در گوش
[در اخلاق درویشان، حکایت 20: 95]
11. در باب انتخاب همسر
یکی از مهمترین انتخابها و شاید بتوان گفت عمدهترین آنها در طول زندگی، موضوع انتخاب همسر است که وسواس و دقت شایانی میطلبد. همسر بدخو، نافرمان و ستیزهجو زندگی را تلخ میکند:
زن بد در سرای مرد نکو
هم در این عالم است دوزخ او
زینهار از قرین بد زنهار
وقنا ربنا عذاب النار
[در اخلاق درویشان، حکایت 30: 100]
12. در باب تواضع
وی تواضع را قابل ستایش می داند:
بنی آدم سرشت از خاک دارد
اگر خاکی نباشد، آدمی نیست
[اخلاق درویشان، حکایت41: 106]
13. در باب تندرستی
حکما همانگونه که بشریت را بهسوی سلامت روح سوق میدهند، به همان اندازه برای سلامت جسم و تن نیز اهمیت قائل هستند. سعدی، به نقل از پیامبر(ص)، راز تندرستی را بدینگونه بیان می کند: «این طایفه را طریقتی است که تا اشتها غالب نشود، نخورند و هنوز اشتها باقی باشد که دست از طعام بدارند.»
[در فضیلت قناعت، حکایت 4: 110].
او تأکید میکند، سخن گفتن بدون ضرورت و غذا خوردن بدون حس گرسنگی و اشتهای غالب، از خرد و حکمت به دور است:
سخن آنگه کند حکیم آغاز
یا سرانگشت سوی لقمه دراز
که ز ناگفتنش خلل زاید
یا ز ناخوردنش به جان آید
لاجرم حکمتش بود گفتار
خوردنش تندرستی آرد بار
[در فضیلت قناعت، حکایت 4: 110]
او پرخوری را به شدت نهی می کند، چرا که بسیارخواری سبب بیماری و مرض است:
خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است
[در فضیلت قناعت، حکایت 5 :111]
و در تأیید همین مطلب ادامه می دهد، باوجودی که غذا خوردن لذت بخش است، ولی رعایت تعادل در آن ضروری است:
با آنکه در وجود طعام است حظ نفس
رنج آورد طعام که بیش از قدر بود
[در فضیلت قناعت، حکایت 7: 111]
14. در باب بخل
از جمله صفات مذمت شده بخل است. سعدی در معرفی شخص بخیل میگوید:
گر بهجای نانش اندر سفره بودی آفتاب
تا قیامت روز روشن کس ندیدی در جهان [در فضیلت قناعت، حکایت 10: 112]
15. در باب سفر
سعدی سالهای بسیاری را در سفر گذرانده است. وی در مورد تأثیر سفر در رشد و کمال آدمی میفرماید:
تا به دکان و خانه در گِروی
هرگز، ای خام، آدمی نشوی
برو اندر جهان تفرج کن
پیش از آن روز کز جهان بروی
[در فضیلت قناعت، حکایت 28: 120]
16. در باب انتقاد پذیری
انتقاد، تلخ اما سازنده است. دوستی که جرئت انتقاد ندارد و زشتیهای فرد را در نظر او خوب مینمایاند، هرگز موجب پیشرفت و سازندگی نخواهد بود. درعوض، دشمنی که متهورانه، عیوب شخص را گوشزد میکند، برای وی بسی مفیدتر و کارآمدتر خواهد بود:
ازصحبت دوستی به رنجم
کاخلاق بدم حسَن نماید
عیبم، هنروکمال بیند
خارم گل و یاسمن نماید
کو دشمن شوخ چشم ناپاک
تا عیب مرا به من نماید
[در فواید خاموشی، حکایت 12: 131]
17. در باب کسب هنر
خالق هنرمند گلستان، انسانها را به کسب هنر ترغیب میکند. از نظر او، تنها ثروت مانا و پایدار هنر است، چرا که ثروت مادی فناپذیر است: «هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده.»
[درتأثیر تربیت، حکایت2: 154]
18. در باب علم
ارزش علم و عالم برکسی پوشیده نیست. سعدی نیز در ادامه آموزههای خود به این موضوع عنایت ویژه داشته است. از نظر او علم بدون عمل کم از جهل و نادانی نیست:
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
[درآداب صحبت: 170]
او برترین فایده علم را سوق دادن انسان به سوی رشد و کمال می داند: «علم از بهر دین پروردن است، نه از بهر دنیا خوردن» [درآداب صحبت: 170]
و نیز در بیان لزوم حضور دانشمندان در هر سرزمین میفرماید: «مُلک از خردمندان جمال گیرد.»
[درآداب صحبت: 170].
و در نهایت تصریح میکند: عالمی که علمش را بهکار نبندد روزی متأسف خواهد شد از اینکه این موهبت را به راحتی از کف داده است: «دو کس مردند و تحسّر بردند: یکی آنکه داشت و نخورد و دیگر آنکه دانست و نکرد»
[در آداب صحبت: 190].
19. در باب خلق بد
خُلق بد دشمنی است که هماره بدخو را همراهی میکند و برای او مفرّ و گریزگاهی نخواهد گذاشت:
اگر ز دست بلا بر فلک رود بدخوی
زدست خوی بد خویش در بلا باشد
[در آداب صحبت: 174].
20. درباب پندپذیری
پندپذیری نشان خرد و تیزهوشی است:
پند گیر از مصایب دگران
تا نگیرند دیگران به تو پند
[درآداب صحبت: 187]
سعدی در پایان به این نکته اذعان میدارد که وظیفه ناصح، نصیحت کردن است. اندیشمند از آن بهره میبرد و بیخرد بیاعتنا میگذرد:
ما نصیحت به جای خود کردیم
روزگاری در این بهسر بردیم
گر نیاید به گوش رغبت کس
بر رسولان پیام باشد و بس
[خاتمئ الکتاب: 191]
نتیجهگیری
با بررسی گلستان میتوان به این نتیجه رسید که محور این کتاب ارزنده، تعلیم آموزههایی مهم در سبک زندگی است. شاعرتمام همّ و غمّ خود را بهکار برده است تا اثری فخیم و مشحون از نکات اندرزی تحویل دهد، و چون مضامین اندرزیاش را در لفّافه داستانهای شیرین و جذاب ارائه داده، کلامش مقبول خاطر همگان بهویژه اندیشمندان و خردمندان است. محققان در مقاله حاضر تنها توانستند در حد بضاعت به این نکات اشاره داشته باشند.
سعدی در گلستان با هدف آموزش سبک زندگی بسیار هنرمندانه مرز بین صفات نیک و بد را به مخاطب گوشزد میکند و آگاهیهای لازم را به او میدهد. مسلم است که این روش تربیتی شایسته حکیم فرهیختهای چون او است. میتوان به وضوح نتیجه گرفت که سعدی در مرغزار آثار تعلیمی و حکمی، بسیار مقتدرانه کمنداندازی میکند و با طنازیهای ظریف برای خوانندگان آثارش زندگی آرمان شهری را به نمایش میگذاردکه هدف کلی آن برقراری عدالت، مروت، رفق و مدارا و در نهایت خداشناسی است.
منابع
1. باکاک، روبرت (1992). مصرف. ترجمه خسرو صبری. نشر شیرازه، تهران.چاپ اول .
2. باینگانی، بهمن؛ ایراندوست، سید فهیم؛ احمدی، سینا (1392). «سبک زندگی از منظر جامعه شناختی: مقدمه ای بر شناخت و واکاوی مفهوم سبک زندگی» مهندسی فرهنگی سال هشتم، شماره 77، پاییز 92.
3. سعدی، شیخ مصلح ابن عبدالله، (1391). گلستان. تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی. خوارزمی. تهران. چاپ دهم.
4. عظیمیفرد، فاطمه (1391). سخن سردبیر. فصلنامه مطالعات سبک زندگی. سال اول. شماره 1. پاییز.
5. فاضلی، محمد (1382). مصرف و سبک زندگی. نشر صبح صادق. تهران.
6. الفت، سعیده و سالمی، آزاده (1391). مفهوم سبک زندگی. فصلنامه مطالعات سبک زندگی. سال اول، شماره 1، پاییز 1391.
7. گیبینز، جان آر؛ بوریمر (1384). سیاست پست مدرنیته. ترجمه منصور انصاری. گام نو. تهران.
8. گیدنز، آنتونی (1388). تجدد و تشخص؛ جامعه و هویت شخصی در عصر جدید. ترجمه ناصر موفقیان. نشر نی. تهران.
9. مهدوی کنی،محمد سعید (1386). مفهوم سبک زندگی وگستره آن در علوم اجتماعی. فصلنامه تحقیقات فرهنگی. سال اول. شماره 1. پاییز.
10. American Heritage Dictionary (2000).
11. Cambridge Dictionary (2006).
12. Oxford Advanced Learners Dictioary (2008).
13. Webster, Online Dictionary (2004).