اشاره
سنتهای علمی از این جهت اهمیت دارند که کنار نهادن آنها موجب هرج و مرج و آشفتگی میشود، هرچند محتوای این سنتها نسبتی با حقیقت علمی نداشته باشد. علامتهای ریاضی و فرمولهای شیمی دو نمونه از سنتهای علمی هستند. برای ما که به این سنتها خو کردهایم، تصورش هم سخت است زمانی ریاضیدانها و شیمیدانهایی بودهاند که گزارشهای خود را به شیوهای متفاوت مینگاشتند. تقریبا میشود گفت تثبیت و رواج علامتها و فرمولنویسی ریاضی و شیمی، ملازم شکلگیری بنیانهای ریاضی، فیزیک و شیمی مدرن بوده و این سنتها که وابسته به شیوه نگارش چپ به راست لاتین هستند، به قدری اهمیت یافتند که حتی در زبانهایی مثل فارسی نیز، که جهت نگارش در آنها راست به چپ است، همچنان رایج است. در دنیای زیستشناسی نیز سنتهای علمی مشابهی بهخصوص در حوزه نامگذاری و ردهبندی جانداران وجود دارد. شیوه نامگذاری، ثبت و نگارش جهانشمول نامهای جانداران نوآوری کارل لینه است که برای پیشگیری از آشفتگی و درهمریختگی نامهای بومی و محلی مطرح کرد و هنوز هم مهمترین و زندهترین میراث او برای زیستشناسی به شمار میرود. با اینحال پیروی از سنت نگارش لاتین نامهای جانداران، در متنهای فارسی چندان معمول و جاافتاده نیست، زیرا اگر قرار بود تنها از نامهای علمی لاتین استفاده شود، متن فارسی با عبارات پیدرپی لاتین تقطیع و تضییع میشد. این نوشته میکوشد راههایی برای نگارش متنهای علمی-ترویجی پیش نهد که هم هوادار کیفیت نگارش فارسی باشد، هم ضامن سلامت و دقت علمی.
نام علمی یعنی چه؟
طبق سنت نامگذاری لینهای، هر جانداری عضو یک گونه (یا دورگهای از دوگونه) است؛ هر گونه زیرمجموعه یک جنس یا سرده است؛ هر جنس یا سرده عضو یک خانواده یا تیره است و به این ترتیب هر خانواده عضو گروهی بزرگتر و فراگیر است و نهایتا همه این گروهها در یک مجموعه بزرگ و جهانشمول به نام «جانداران» ردهبندی میشوند. هرکدام از این گونهها، سردهها، خانوادهها و گروههای کوچک و بزرگ دیگر که بخشی از نظام ردهبندی جانداران زمین را تشکیل میدهند، با نامی علمی شناخته میشود.
باید توجه کرد که نامهای علمی تنها متناظر گروههایی از جانداران هستند که زمانی در متنی پژوهشی به عنوان یک گروه طبیعی ردهبندی شده باشند؛ بنابراین گروهبندیهای عامیانه از قبیل حیوانات آبزی، حیوانات شاخدار و حیوانات خونسرد، نام علمی ندارند، چون هیچگاه در متنهای پژوهشی، کسی موجودات آبزی یا حیوانات شاخدار را در کنار یکدیگر به عنوان گروهی «طبیعی» ردهبندی نکرده است. در زیستشناسی مدرن معیار «طبیعیبودن» ردهبندی، خویشاوندی تکاملی است .
نامهای علمی از چه قواعدی پیروی میکنند؟
همانطور که گفته شد، مهمترین قاعده درباره نامهای علمی وابستگی آنها به ادبیات پژوهشی دنیای زیستشناسی است. همه این قواعد در دستورنامههای جامعی برای نامهای جانورشناختی، گیاهشناختی و میکروبشناختی گردآوری و به روز میشوند.هر نام علمی مبتنی بر متنی پژوهشی است که طی آن، دستهای از جانداران به عنوان گروهی طبیعی ردهبندی شده و آن نام علمی به ایشان اطلاق شدهاست. از این رو، گاهی پس از نامهای علمی، ارجاعی به نام نویسندگان و سال انتشار آن متن پژوهشی نیز قید میشود . البته در متنهای علمی-ترویجی که برای مخاطب عام نوشته میشود، چنین الزامی وجود ندارد، بلکه این شرایط در متنهای تخصصی دیده میشود، زیرا ممکن است پژوهشگران مختلف یک گروه را با معیارهای متفاوتی ردهبندی کردهباشند و مقصود آنها از یک نام واحد، کمی متفاوت باشد.
نام علمی به خط لاتین نگاشته میشود، ولی لزومی ندارد حتما برگرفته از زبان لاتین باشد. بسیاری از نامهای علمی اصلا لاتین نیستند، بلکه برگرفته از واژههایی یونانیاند که به جای الفبای یونانی، با الفبای لاتین نگاشته شدهاند . نامهای علمی میتوانند از هر زبان دیگر مثل فارسی ، چینی، مغولی یا حتی از واژههای ساختگی گرفتهشده باشند، اما مهم است که حتما با املاء لاتین نگاشته شوند. چون در نگارش لاتین مرسوم است که نامهای خاص با حرف بزرگ آغاز شوند، نام علمی نیز حتما با حرف بزرگ آغاز میشود. نام علمی شاخهها، ردهها، راستهها، خانوادهها، سرده و گونهها از این قاعده مهم پیروی میکنند. آخرین نکته کلی که خوب است درباره نگارش نامهای علمی بدانیم این است که نامهای علمی را هرگز نباید میان علامت نقل قول یا «دوقلاب» قرار داد؛ زیرا این علامت مختص نامهای علمی منسوخ است، یعنی نامهایی که ناظر به «گروههایی غیرطبیعی» از جانداران شمردهشدند .
نام دو بخشی گونه ها
نام علمی سردهها و گونهها، لزوما باید به صورت کژنویس یا ایتالیک نوشته شود . نام گونهها در حقیقت ترکیبی از نام سرده و صفت گونهای است که از پی نام سرده میآید و برخلاف نام سرده، لزوما با حرف کوچک نوشته میشود؛ زیرا صفت گونهای به تنهایی نام علمی محسوب نمیشود . بنابراین باید توجه کرد که در نگارش نام علمی گونهها، حتما نام سرده (با حرف آغازین بزرگ) و پس از یک فاصله، صفت گونهای (با حروف کوچک) نوشته شود. البته اگر در متنی علمی یک بار نام کامل گونهای ذکر شدهباشد، میتوان در دفعههای بعدی، نام گونه را به صورت خلاصه به کار برد .
نام های عامیانه
ریچارد فاینمن خاطره جالبی دارد که میتوانید آن را در قالب قطعه فیلم کوتاهی از زبان خودش بشنوید . وقتی که فاینمن بچه بود، پدرش باسترکی را به او نشان داد و نام این پرنده را در چند زبان مختلف به او گفت، ولی تأکید کرد اگر نام این پرنده را در همه زبانها بدانی، باز هم هیچ چیزی درباره خودش نمیدانی. فاینمن این خاطره را تعریف میکند تا نشان دهد میان دانستن و شناختن تفاوت زیادی وجود دارد. موضوع علم زیستشناسی هم شناختن جانداران است و نامگذاری جانداران ابزاری است برای کمک به شناخت آنها. بنابراین باید از آن به شیوهای کارآمد استفاده کنیم.
مشخص است که حتی اگر کاربرد نامهای علمی لاتین در متن فارسی بیاشکال تلقی شود، متنی انباشته از نامهای لاتین، چندان خوشخوان و دوستانه تلقی نخواهد شد. تنها راه حلکردن چنین مشکلی، بهخصوص در متنهای ترویجی، استفاده از نامهای عامیانه به جای نامهای علمی است. نام عامیانه یک جاندار، میتواند نام بومی و محلی آن باشد، یا حتی از خود نام علمی ساخته شده باشد. هیچ کدام از قوانین سخت مرتبط با کاربرد نامهای علمی درباره نامهای عامیانه مصداق ندارند. در حقیقت میشود گفت تنها سه قانون طلایی درباره کاربرد نامهای عامیانه در متنهای زیستشناسی اهمیت دارد:
۱. نامهای عامیانه نباید با نام علمی اشتباه گرفته شوند!
۲ . نامهای عامیانه باید طوری تعریف شوند که مشخص باشد دقیقا به چه موجودی اختصاص دارند!
۳. نامهای عامیانه نباید غلطانداز باشند یا صفتی تنها باشند که برای موجودات زیادی مصداق دارد!
اغلب گونهها و سردهها، نامهای عامیانه در حوزه جغرافیایی محل زیست خود دارند؛ ولی مشکل اینجاست که نامگذاریهای محلی دقت کافی برای تفکیک گونههای مختلف جانداران ندارند. مثلا در زبان فارسی، نامهای اختصاصی عامیانه برای نامیدن هرکدام از سوسمارها، حشرهها و حتی پرندگان ایران وجود ندارد. از نظر مردم عامی، انواع سوسمارهای مختلفی که در ایران زندگی میکنند، آنقدر کمرنگ و بیاهمیت بودهاند که برای نامیدن طیف وسیعی از آنها عباراتی کلی مثل مارمولک، سوسمار یا کلپاسه به کار بردهاند. تنها برخی از این موجودات مثل بزمجه، به خاطر ترسی که مردم بابت زندگی و سلامت دامهای خود داشتهاند، نامی اختصاصی یافته است. در چنین مواردی میتوان از نامهای ساختگی فارسی یا ترجمه یا حتی آوانویسی نامهای عامیانه زبانهای دیگر استفاده کرد؛ هرچند باید توجه کرد که حتی در متنهای غیرتخصصی و نیمهتخصصی نیز باید مطابقت این نامهای فارسی با نام علمی لاتین مورد توجه قرار بگیرد.
درمورد گروههای بزرگتر از سرده، معمولا کارها سادهتر است. نامهای محلی و بومی متناسب با این گروهها، معمولا به گروه مشخصی از جانداران اشاره دارند. مثلا وقتی در فارسی میگوییم پستانداران، پرندگان، اسبها، جغدها و کیسهداران، تقریبا مشخص است که این نامها مترادف کدام نامهای علمی هستند. گاهی اوقات هم برخی نامهای عامیانه معنایی به این روشنی ندارند. مثلا وقتی از چهارپایان صحبت میکنیم، مشخص نیست منظورمان حیواناتی است که چهار تا پا دارند، یا منظورمان پستانداران چهارپای اهلی و وحشی است، یا منظورمان گروهی از مهرهداران است که نیای مشترک آنها وقتی از آب به خشکی مهاجرت کرد، چهارتا پا داشته، هرچند همه زادگان امروزی این نیای مشترک، لزوما چهارتا پا ندارند. در چنین مواردی میتوانیم مقصودمان را از آغاز مشخص کنیم. مثلا بگوییم مقصود ما از عبارت «چهارپایان»، گروهی از مهرهداران است که گرچه همه آنها لزوما چهارتا پا ندارند، ولی از نیای مشترک ماهیمانندی تکامل یافتهاند که وقتی از آب به خشکی مهاجرت میکرده، چهارتا پا داشته است. یک راه دیگر برای مشخصکردن چنین گروههایی، ساختن نام عامیانه جدیدی برای آنهاست تا با نامهای وسیعالمعنای دیگر خلط نشود.
این قبیل نامهای عامیانه مختص زبان فارسی نیستند. حتی متنهای تخصصی انگلیسیزبان نیز پر از این نامهای عامیانهاندکه از خود نامهای علمی ساخته میشوند. میدانیم نام علمی گروههای بزرگتر از جنس یا سرده، لزوما به صورت جمع لاتین ساخته میشوند . برای درستکردن نام عامیانه از روی نام علمی کافی است صورت مفرد نام علمی را با علامت جمع متعارف در زبان انگلیسی یا فارسی جمع ببندیم .مثلا در مورد خاص نام چهارپایان، میتوانیم از نام ساختگی تتراپودها استفاده کنیم . وقتی متنی علمی به زبان انگلیسی میخوانیم، یکی از راههای تشخیص نامهای علمی از نامهای عامیانه، همین است که نامهای عامیانه هرچند شبیه نامهای علمی باشند، اماهرگز با حروف بزرگ آغاز نمیشوند؛ مگر در آغاز جملهها یا عباراتی مثل عنوان مقاله که نوعا با حروف بزرگ نگاشته میشوند.
مارمولک ستمگر، تیراناسور یا تیرانوسورِس؟
ترجمه نامهای علمی یا آوانویسی آنها یکی از سادهترین شیوهها برای ساخت نامی عامیانه است، ولی نباید فراموش کنیم که این نام عامیانه نباید با نامهای علمی اشتباه شود، باید مشخص باشد به چه موجودی اشاره دارد، غلطانداز و بیربط به ماهیت موجود موردنظرنباشد و مصداق کلیگویی هم نباشد. برای مثال اگر بخواهیم نام دایناسوری مثل تیرانوسورِس را به فارسی ترجمه کنیم، میشود «مارمولک ستمگر» یا «سوسمار مستبد». جز اینکه چنین نامی اصلا خوشآهنگ نیست، بلکه روشنگر و گویا هم نیست. اگر هم به جای تیرانوسورِس یا تیرانوسوروس که بهترتیب آوانگاری تلفظ انگلیسی و لاتین آن هستند، فرضا بنویسیم «تیرانوسور» که صورت تغییریافتهای از تلفظ فرانسه این نام، یعنی /تیرانوزور/ است ، باز مشکل دیگری خواهیم داشت؛ زیرا تیرانوسور عنوانی کلی و صورت مفرد نامی عامیانه برای نامیدن تکتک اعضاء خانواده تیرانوسوریدها و ابرخانواده تیرانوسورها نیز هست. مثلا عنوان مقالهای که درباره «قدیمیترین تیرانوسور شناختهشده از کرتاسه پایینی تایلند» نگاشته شده، هیچربطی به تیرانوسورِس ندارد، بلکه مربوط به گونهای دیگر به نام سیاموتیرانوس است که در زمان کشف، خویشاوند تیرانوسورها تلقی شدهبود. بهاینترتیب واژههایی مثل تیرانوسور، پیشاپیش برای نامیدن مفاهیمی دیگر (در این مورد هر یک از اعضاء ابرخانواده تیرانوسورها) اختصاص یافتهاند و کاربرد این صورتهای خلاصهشده به جای نام کامل، موجب بدفهمی و خلط مفاهیم خواهد شد.
انجمن شیمی ایران برای نگارش نام عنصرها به زبان فارسی خط و ربط مشخصی دارد. مثلا نام عنصرهایی که به پسوند «ـیُم» ختم میشوند، نباید به صورت «ـیوم» نگاشته شوند تا با کاتیونهایی مثل آمونیوم اشتباه نشوند. بیشک شیمیدانهای فارسیزبان بهتر از هرکس دیگری میدانند که اگر چنین مقرراتی برای نگارش شیمی به زبان فارسی نادیدهگرفتهشود، چه مشکلاتی دامنگیر آموزش و ترویج شیمی خواهد شد. خوب است که زیستشناسان فارسیزبان نیز در چنین مواردی هماندیشی کنند، نظر دهند، نقد کنند و سازوکاری برای پرهیز از هرجومرج در نگارش نامهای موجودات زنده تعیین کنند تا وضع آشفته کنونی در نشریات علمی عامهپسند و صفحات تارنماهای علمی، بهخصوص ویکیپدیای فارسی نیز به مرور سامان پذیرد.
نگاه کنید به: خسروی، عرفان (زمستان ۱۳۹۲)، آیا پرندگان خزندهاند؟ نگاهی مقایسهای به توسعه و تحول دانش ردهبندی، رشد آموزش زیستشناسی، دوره ۲۹، شماره ۲، صص: ۱۶-۶
البته نباید از نظر دور داشت که اگر زمانی در متنی پژوهشی، گروهی از موجودات در کنار یکدیگر ردهبندی شدهاند، واضع آن ردهبندی لزوما باور به طبیعیبودن ردهبندی خود داشته، هرچند امروز بدانیم آن ردهبندی اشتباه و غیرطبیعی بوده، باز هم آن نام علمی برای آن ردهبندی غیرمعتبر محفوظ است، گرچه ناظر به دستهای غیرطبیعی از جانداران خواهد بود. برای مثال نمیتوان این قبیل نامهای علمی ناظر به گروههای منسوخ را برای گروهی متفاوت جانداران برگزید. این موضوع نشان میدهد ثبتشدن نامها در تاریخ ادبیات زیستشناسی، مهمتر از اعتبار علمی ردهبندیهاست.
شیوهنامه بینالمللی نامگذاری جانوری یا ICZN، شیوهنامه بینالمللی نامگذاری جلبکها، قارچها و گیاهان یا ICN، شیوهنامه بینالمللی نامگذاری پروکاریوتها یا ICNP و شیوهنامه بینالمللی نامگذاری ویروسها یا ICTV برخی از این شیوهنامهها هستند.
مثلاً:
Tyrannosauridae, Osborn, 1905
Osborn, Henry F. (1905),Tyrannosaurus and other Cretaceous carnivorous dinosaurs,Bulletin of the American Museum of Natural History,vol. 21, no. 3, pp: 259–265
زبان یونانی پیش از لاتین زبان علم بوده و واژههای زیادی از یونانی به لاتین رفتهاند. اغلب عبارتهای لاتین (نه انگلیسی!) که حاوی حرفهای z، y، k و ترکیبهای ps، pt، ch، th، rh و ph باشند، ریشه یونانی دارند. مثلا نام علمی Eukarya/ Eukaryota برگرفته از دو ریشه یونانی «εὖ» به معنی «خوب» و «κάρυον» به معنی هسته است.
مثلا Simurghia نام تروسوری از خانواده Nyctosauridae است که ۶۶ میلیون سال پیش در شمال آفریقا میزیست و نام آن برگرفته از سیمرغ، پرنده اسطورهای ایرانیهاست.
مثلا زمانی تصور میشد حشرهها و هزارپایان خویشاوند نزدیک یکدیگرند و بنا به داشتن صفاتی از قبیل دستگاه دفع مالپیگی، دستگاه تنفس نائی، نداشتن آبششهای ضمیمه پاها و تشکیل آرواره بههمپیوسته از قطعات دهانی، آنها را در گروه واحدی قرار میدادند. نام این گروه را امروزه درون «دوقلاب»، به صورت “Uniramia” مینویسند، زیرا فهمیدهایم حشرهها و هزارپایان گروه خواهری هم نیستند و این صفات مشابه، به صورت همگرا در آنها تکامل یافته است. بنابراین گروهی که حشرهها و هزارپایان را به عنوان گروههای خواهری دربربگیرد، واقعی نیست و نام این گروه نیز، منسوخ شمرده میشود.
یا اگر بافتار کلی متن (مثلا در قسمت شرح تصویر) کژنویس است، نام علمی سرده و گونه، باید خلاف بافتار متن، به صورت غیرکژنویس نگاشته شود.
برای مثال Homo sapiens تنها صورت صحیح نگارش نام علمی انسان است و صورتهای دیگر از قبیل homo sapiens، homo Sapiens، Homo Sapiens کاملاً غلط هستند.
در برخی متنهای عامیانه زیستشناسی معمول است که نامهای مشهور برخی جانداران از قبیل Escherichia coliیا Caenorhabditis elegans به صورت مخفف E. coli و C. elegans نوشته میشوند. این کار تنها در صورتی صحیح است که در این قبیل متنها، نام کامل برای نخستین بار ذکر شود و از دفعه دوم به بعد خلاصهنویسی انجام شود. گاهی هم صفت گونهای به تنهایی قید میشود، مثلا در مورد گونه انسان، به جای نام کامل گونه Homo sapiens تنها از صفت گونهای آن یعنی sapiens نام برده میشود که اگر در مقام نام علمی ذکر شود، نادرست خواهد بود.
goo.gl/YHBtrH
Feynman, R.,(1988), "What Do You Care What Other People Think?": Further Adventures of a Curious Character, W.W.Norton
goo.gl/iyvXV4
Vernacular names
برای مثال صاریغ نام فارسی پستاندار کیسهداری بومی آمریکاست. این نام از فارسیکردن وامواژهای غیرفارسی ساخته شده و در فارسی هم جاافتاده است.
مثلا Dinosauria نامی علمی است؛ در عین حال، این نام از نظر قواعد دستورزبان لاتین، اسم جمع به شمار میرود و صورت مفرد آن dinosaur است.
مثلا عبارتهایی مثل dinosaurs، دایناسورها، pterosaurs و تروسورها، از جمعبستن صورت مفرد نامهای علمی با علامت جمع انگلیسی یا فارسی ساخته شدند و نام عامیانه محسوب میشوند.
تتراپودها یا tetrapods، ساختهشده از صورت مفرد نام علمی Tetrapoda به همراه علامت جمع فارسی یا انگلیسی.
Tyrannosaurus
فرانسهزبانها معمولا در تلفظ نامهای علمی، وند پایانی آن را که درحقیقت نشانه تصریفی زبان لاتین است، حذف میکنند و البته این شیوه را برای همه نامهای علمی به کار میبرند. مثلا Megatherium را مگاتر، Archaeopteryx را آرکاپتر و Brachiosaurus را براشیوزور میگویند.
Tyrannosauridae or tyrannosaurids
Tyrannosauria or tyrannosaurs
Buffetaut, E., Suteethorn, V. & Tong, H, (1996), The earliest known tyrannosaur from the Lower Cretaceous of Thailand,nature,vol. 381, pp: 689–691
Siamotyrannus